زن در اسلام و مسیحیت

زن در اسلام و مسیحیت

در این وبلاگ به بررسی زن از دیدگاه دو دین بزرگ اسلام و مسیحیت خواهیم پرداخت...

آخرین نظرات

نویسندگان

۹ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

موج های فمینیستی:


جنبش های فمینیستی را اززوایای مختلف می توان دسته بندی کرد.یک تقسیم بندی براساس دیدگاه های عقیدتی و نگرش های سیاسی است که به لیبرال،مارکسیست وسوسیال وپست مدرن بپردازند.اماتقسیم بندی دیگرجنبش فمینیسم ازمنظر جامعه شناسان و بر مبنای مقطع تاریخی است.از نگاه آنان ،جنبش فمینیستی به سه موج تقسیم می شود و هریک از این سه موج ،مقطع تاریخیِ خاصی را در بر می گیرد و اخیرا سخن از موج چهارم به میان آمده است:


موج اول فمینیسم:


موج اول فمینیسم در سال ۱۸۳۰ شروع شد. در بعد نظری مری ولستون کرافت با نوشتن کتاب حقانیت حقوق زن (۱۷۹۲) تأثیر اصلی را بر این موج گذاشت. پس از وی جان استوارت میل با همکاری همسر اولش هری تیلور کتاب انقیاد زنان (۱۸۶۹) را نوشت که تأثیر مهم بعدی را بر این موج گذاشت. نگارش این کتاب در حالی صورت گرفت که زنان در دوره ویکتوریا، در اوج سرکوب به سر می بردند. می توان گفت اساساً اندیشه حقوق لیبرال کلاسیک، زمینه اصلی بروز این موج به شمار می رود، دیدگاهی که برخاسته از اندیشه جان لاک بود.

در بعد عملی، گسترش حقوق مدنی و سیاسی، بویژه اعطای حق رای به زنان، خواسته و هدف اصلی این موج جلوه داده می شد، هر چند که اهداف اصلی واقعی، از جمله دستیابی زنان به کار آموزشی، آموزش و کار، بهبود موقعیت زنان متأهل در قوانین، حق برابر با مردان برای طلاق و متارکه قانونی و مسائل پیرامون ویژگی های جنسی و... که همگی در راستای اهداف اقتصادی و در جهت آزادسازی نیروی کار ارزان زنان بود، به عنوان اهداف فرعی مطرح می شد.

در دهه ۱۹۲۰ زنان به هدف اصلی شعاری خود، یعنی حق رای دست یافتند. البته نه همه زنان در همه کشورهای غربی. چنانچه حتی تا ۴ دهه پس از آنان زنان در کشوری چون سوئیس حق را‡ی نداشتند. اما در هر حال این باب باز شد.

با دستیابی به این هدف دوران وقفه فعالیت فمنیست ها آغاز شده و به جز فعالیت برای صلح خواهی، فعالیت دیگری نداشتند. البته رسیدن به حق رای، تنها دلیل توقف فعالیت فمنیست ها نبود، بلکه اساسا شرایط حاکم بر آن دوران ایجاب می نمود که فمنیست ها فعالیت جدی نداشته باشند. چرا که از سویی قحطی و بیکاری فراگیر شده بود و فرصت مناسبی برای طرح موضوعاتی چون احقاق حقوق زنان در دست نبود و از سوی دیگر پیدایش جنبش های اقتدارگرا، از جمله فاشیسم و نازیسم و مهم تر از آن وقوع دو جنگ جهانی خانمانسوز اول و دوم، مهمترین عواملی بودند که فمینیست ها را در آن دوره مهار کرده و آنان را از فعالیت جدی بازداشت. لذا چاره ای نداشتند که با تکیه بر دستیابی به حق را‡ی به بهانه تحقق یک هدف، فقط در همان عرصه سیاست، آن هم به عنوان دفاع از صلح، در بقای جریان ایجاد شده به عنوان فمینیسم بکوشند.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۰۸:۰۴
Galaxy

تاریخچه فمینیسم:


در موردتاریخ شروع فمینیسم توافقی وجود ندارد، برخی ، تاریخ شروع جنبشهای فمینیستی را از قرن نوزدهم ودر اروپای غربی می دانند. هر چند در قرن پانزده ، شانزدهم وهفده از اصطلاح فمینیسم استفاده نشد. از آن جمله دانوون (2000) می نویسد: «زنان اروپای غربی از قرن 15 به بعد خواستار رفع خشونت علیه زنان ، تجاوز ومزاحمت جنسی و ایجاد حقوق برابر با مردان درآموزش وپرورش وشان اجتماعی شدند». اما به طور مشخص وسازمان یافته ، برای بررسی تفکرات وعملکردهای فمینیستی ، بررسی تفکرات فمینیستهای شاخص از قرن هیجده تاکنون بهترین راه جریانشناسی فمینیسم محسوب می شود.

قرن هیجدهم که به عصر روشنگری شهرت یافته است. تفکرات لیبرال و خصوصاً آموزه "حقوق طبیعی " جان لاک که در آن برای همه افراد انسانی در همه زمینها حقوق مشابه قائل است. مبنای اعلامیه آمریکایی استقلال (1776 م) واعلامیه فرانسوی حقوق بشر(1789م) گردید این دو اعلامیه نتیجه نهایی انقلابهای این دو کشور محسوب میشود. زنان در انقلاب فرانسه با ایجاد باشگاهها ودرآمریکا با شرکت فعال در جنبش لغو برده داری ومنع مصرف مشروبات الکلی، در پیروزی انقلاب نقش مهمی ایفا کردند.

اما اعلامیه حقوق بشر فرانسه مورد انتقاد زنان فرانسوی که در انقلاب نقش فعالی داشتند ، قرار گرفت در سال 1791 م یکی از همین زنان به نام «اولمپ دوگوگ» اعلامیهای خیابانی تحت عنوان "حقوق زن" منتشر واعلامیه را که بصورت لایحه ارائه شده بود، به اتفاق آراء رد کرد وسپس «دوگورگ» سرخود را زیر گیوتین از دست داد. در آمریکا هم با پیروزی جنبش لغو برده داری در قانون اساسی (1866م) فقط به مردان حق رای داده شد ، بنابراین زنان تصمیم به مبارزه با تبعیض گرفتند.

در یک نگاه تاریخی با توجه به ظهور وافول فمینیسم در بستر زمان ، آن را به چند موج تقسیم می کنند که هر موج شامل گرایشها وایده های مختلف ومتکثر فمینیسی است . لازم به ذکر است در خصوص زمان ظهور وافول موج های فمینیسم هم نظر قاطعی وجود ندارد.برای بیان مجملی از سابقه و تاریخچه این نگرش فکری،‌خوب است feminism را در فرآیند موج های آن مورد بررسی قرار دهیم.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۴ ، ۰۸:۰۳
Galaxy


تعریف فمنیسم:


واژه فمینیسم از ریشه Feminineگرفته شده است که در فرانسوی و آلمانی معادلFeminin به معنای زن یا جنس مونث است. این لغت از اوایل قرن نوزده بعنوان اصطلاحی عام برای آنچه در اروپا وامریکا تحت عنوان جنبش زنان معروف اطلاق شد . در فارسی به ، «طرف داری از حقوق زن»، «جنبش آزادی زنان»، زن آزادی خواهی، زن وری یا زن وری،زنانه نگری ، ‌زن گرایی و مونث گرایی ترجمه شده است که برای واژه «فمنیسم» ارائه شده اند.

«فمنیسم» اندیشه ای نوبنیادی است ودرباره اولین کاربرد آن اختلاف نظراتی دارد در برخی نقل هاآمده است که واژه فمینیسم اولین بار در سال 1871در یک متن پزشکی برای توضیح یک نوع بیماری جنسی در مردان که دارای خصایص زنانه بوده اند به کار رفته است در همان دوران یک نویسنده فرانسوی این واژه رابرای توصیف زنا نی با رفتار مردانه به کار برد

در اصطلاح امروز :فمینیسم یک نگرش فکری هست و دارای گرایشهای متفاوتی است. جوهره اصلی آن توضیح ریشه های ستم بر زنان و راههای رفع ان است .فمینیستها معتقدان زنان نیمی از جامعه هستند،که همیشه(جز در دوران ابتدای تاریخی )مورد ظلم قرار می گیرند.حقوقشان به عنوان یک شهروندویک انسان نادیده گرفته شده است.‌می توان جنبش feminism را اصطلاحاً چنین تعریف کرد:«مجموعه ی حرکت ها و فعالیت های اجتماعی ، با هدف احقاق حقوق زنان و رفع تضییق از آنان ،‌که غالباً به وسیله ی خود زنان انجام می گیرد.»

جنبش فمیمنیستی،یک نظریه واحد ویا حتی یک نظام فکری واحد نیست بلکه آرا و افکار متعددی در آن وجود دارد. بررسی سرگذشت فمینیسم آن را به طور یکنواخت ذیل هیچ کدام از مقوله های علوم اجتماعی وسیاسی قرون اخیر اعم از جنبش، نظریه، ومکتب قرار نمی دهد . فمینیسم را میتوان از اواسط قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیست ذیل جنبشهای اجتماعی قرار داد وعلیرغم فقدان جنبه تئوریک در این سالها از سال 1970 م نظریه پردازی ، انتشار کتاب و روزنامه ومجله جای خود را به راهپیماییها ، اعتصابات و شورشهای فمینیسی داد واز آن جهت که درصد رفع تبعیض علیه زنان ، ماهیتی هملگرایانه دارد ، نظریهای سیاسی محسوب میشود.میتوان از فمینیسم بخاطر گرایشها ونظرات مختلف ومتنوعی که در خود جای داده بعنوان مکتب یاد کرد، مکتبی که البته فاقد انسجام درونی واتحاد بین نظریات فمینیستی است. 


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۴ ، ۰۷:۵۹
Galaxy

مقدّمه:


یکی ازمهم ترین عوامل عمده پژوهش درباره یک جنبش اجتماعی یا کنش جمعی زمینهاوعواملی هستند که دریافتن یک درک مشترک از مسائل خاص اجتماعی وفرهنگی در میان یک گروه خاص تاثیر بسزایی دارند.گفتارهای نظری یکی از پایه ها و مبانی شکل گیری فمینیسم را تشکیل می دهد؛ از آن جا که مبانی نظری تأثیر به سزایی در این اندیشه داشته است، در این مقاله به بررسی مبانی نظری اندیشه فمینیستی خواهیم پرداخت قبل از آغاز بحث باید به یک نکته اساسی در این زمینه اشاره نمود: آن چه امروز از آن به نام غرب و فرهنگ غرب یاد می شود،‌در واقع همان فرهنگ و فلسفه حاکم بر دوران جدید است فمینیسم در اصل مولود رنسانس و مبتنی بر جهانبینی غرب جدید با محوریت«اومانیسم» است و چون در دیدگاه اومانیستی انسان مادی و زمینی تنها موضوع ارزشمند برای تلاش و تفکر است بنابراین تمامی گرایشهای فمینیستی بر این پیش فرض استوارند که انسان را مصدر تشریع و بینیاز هدایت وحی میدانند پس در هیچ یک از گرایشهای فمینیستی توسل به وحی و اعتقاد به حاکمیت دین در شئونات اجتماعی پذیرفته نیست.

زنان به لحاظ جمعیت، نیمی از اجتماعات بشری را تشکیل می دهند،به جهت حائز اهمیت بودن مقام تربیت و تأثیر گزاری بر مردان، تمامیت اجتماعات محسوب می شوند، انجام هرگونه تحقیق و رویکردی به تحولات توسعه ای مسائل اجتماعی ایشان از ویژگی خا صی برخوردار است ولی در این میان رویکردهای مبنا نما و چالش های ریشه یاب اهمیت خاصی دارند، زیرا همه مسائل زنان، از مدیریت کلان زن تا خانه داری وی، از حقوق و وظایف اجتماعی و سیاسی تا حقوق و تکالیف زناشویی، همه و همه در بستر تأثیر پذیری از رویکردهای مبنایی، قرار می گیرند. حوزه های معرفتی و ادراکی که زیر ساز اصلی اندیشه های بشر در همه عرصه هاست، نقش تعیین کننده ای در کم و کیف نظریات اجتماعی مربوط به مسائل زنان را داراست. از بین اندیشه های تأثیر گذار بر حوزه مسائل اجتماعی زنان، اندیشه فمینیستی که در افق فکری اومانیسم خودنمایی می کند ، از فعال ترین عناصری هستند که به حوزه مسائل زنان تأثیر می گذارند. لذا تبیین بررسی مبانی نظری اندیشه فمینیستی می تواند در جلوگیری از تهاجم فرهنگی غرب مفید واقع شود و مقاله حاضر در همین راستا تدوین شده است. زیرا در حقیقت بیشتر ابهامات و شبهاتی که امروزه نسبت به حقوق زن در اسلام مطرح می شود علاوه بر ناآشنایی حقوق زن در اسلام ،‌به ناآگاهی ازبنیانهای فکری غرب جدید و تأثیر آن در نگرش غرب به شخصیت زن است 


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۴ ، ۰۷:۵۶
Galaxy

پیوند عمیق زندگی و محبّت که در قالب زندگی زناشویی به وجود آمده، توسط خداوند یکتا وضع شده و او قوانین مناسب آن را نیز عطا فرموده است. خود خداوند، علاقه و میل به ازدواج را در فطرت مرد و زن قرار داده است. پیوند ازدواج در طول قرن ها در فرهنگ ها، نهادهای اجتماعی و گرایش های مذهبی مختلف، اشکال گوناگونی به خود گرفته است. اعتبار و کرامت این نهاد در همه جا به یک شکل، واضح و آشکار نیست، اما در همه ی فرهنگ ها به مراتب، اهمیّت و اعتبار دارد. سلامت فردی و جامعه ی انسانیِ مسیحیان نیز ارتباط زیادی با سلامت زناشویی و خانوادگی دارد.

در کتاب مقدس، سفر پیدایش فصل2 می خوانیم که خداوند آدم را به عنوان نخستین بشر، ازخاک آفرید و سپس باغی پر از میوه برای او خلق کرد تا بتواند از میوه هایش تناول کند و درآنجا زندگی کند، خدا آدم را نهی کرد تا از میوه ی درخت (معرفت خیر و شر) نخورد. و خداوند خدا گفت: «خوب نیست که آدم تنها باشد. پس برایش معاونی موافق وی بسازم.» آنگاه برای این که آدم تنها نباشد، همه ی پرندگان و حیوانات را برایش آفرید، امّا آدم باز احساس تنهایی می کرد. سپس آدم را به خواب عمیقی فرو برد و از دنده ی او، زن را خلق کرد. خدا زن را به عنوان «گوشتی ازگوشت» مرد یعنی مکمل او، همتای او، کاملاً به او نزدیک و به عنوان «معاون» به او عطا فرمود. زن، خلق شد تا مونس آدم باشد و همچنان که ابتدا هر دو در یک بدن بودند، با ازدواج نیز دوباره هر دو یکی شوند. «از این‌ سبب‌ مرد پدر و مادر خود را ترک‌ کرده‌، با زن‌ خویش‌ خواهد پیوست‌ و یک‌ تن‌ خواهند بود.»

در انجیل متی و مرقس، تأییدی برارزش پیوند زن ومرد وانزجار از طلاق بیان شده است: «وامّا درآغاز آفرینش، پروردگار،آن ها را به صورت زن و مرد آفرید؛ از این جهت، مرد باید پدرومادرش را ترک کند تا به همسرش بپیوندد و هردو یک تن شوند ازآن به بعد، آنها نه دو، که یکی اند.پس آنچه را که خدا به هم رسانده است، کسی حق ندارد جدا کند»(متی 19: 4-6 ومرقس10: 6-9)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۲:۰۰
یاردختِ مسیح

گاهی از وجود تفاوت های فردی بین انسان ها، چه کودکان و چه بزرگسالان، به اندازه خلقت انسان قدمت دارد. زیرا انسان های اولیه زمانی که در غارها یا جنگل ها زندگی می کردند، از متفاوت بودن یکدیگر کاملاً آگاه بودند، بدین صورت که وقتی به هم می رسیدند بلافاصله زور بازوی یکدیگر را تخمین می زدند؛ اگر طرف مقابل را ضعیفتر از خود می یافتند فوراً طعمه اش را از دستش می گرفتند و برعکس، اگر در می یافتند که حریف پنجه پر زورتر از آنها دارد، فوراً از سر راهش کنار می رفتند.


اگر تاریخ را ورق بزنیم در هیچ دوره ای نخواهیم دید که انسان ها خواه به صورت رسمی و خواه به صورت غیر رسمی، اعضاء جامعه خود را گروه بندی نکنند و برای هر گروه ویژگی های خاص قائل نشوند. در ادبیات کهن و واقعاً غنی سرزمین خود نیز می بینیم که مسئله تفاوت های فردی مطرح بوده و از همه کس انتظارات یکسانی نداشته اند.


هر کسی را بهر کاری ساختند / میل آن را در دلش انداختند 

(مولوی)


علاوه بر تفاوت های فردی بین انسان ها به طور کلی، و بین زن و مرد نیز به طور اخص تفاوت های بارز چشمگیری از نظر جسمانی و روانی وجود دارد و همین امر توجه متخصصین و صاحب نظران را به خود جلب کرد و نقطه عطفی در باب انجام مطالعات در مورد زن ها و مقایسه آن با مردها شد. مطالعه جنسیت و تفاوت های جنسی همواره مورد توجه و علاقه پژوهشگران بوده است. روان شناسان در بررسی تفاوت های جنسی توجه خویش را به زنان معطوف کردند، اما چون بیشتر این پژوهشگران مرد بودند به طور طبیعی فعالیت های پژوهشی آنان نیز متأثر از جهت گیری های جنسی آنان بود.


در این پژوهش ها دانشمندان بر این باور بودند که عالی ترین قابلیت های ذهنی در قطعه پیشانی مغز است. در پژوهش های آن زمان نیز به این موضوع تأکید می شد که مردان قطعه پیشانی بزرگتری نسبت به زنان دارند. اما چند سال بعد، دانشمندان به این باور رسیدند که عالی ترین قابلیت های ذهنی نه در قطعه پیشانی که در قطعه آهیانه ای مغز استناگهان در نهایت شگفتی و برخلاف یافته های پژوهشی پیشین، پژوهشگران پی برده اند که قطعه پیشانی زنان بزرگتر است، همچنین پژوهش ها نشان داد که اندازه قطعه آهیانه مغز زنان نیز بزرگتر است.


دومین جنبه تفاوت های جنسی که مورد توجه پژوهشگران پیشین قرار گرفت، مقیاس هوش بود. آنها معتقد بودند که مردان از نظر بهره وری هوش در دو انتهای بالاتر و پائینتر منحنی زمان قرار دارند، در حالی که تجمع زنان از نظر بهره هوشی، نزدیک به میانگین است. در صورتی که تحقیقات بسیار متعدد و گسترده ای که بعداً انجام شد نشان داد در عملکرد کلی هوش، تفاوتی بین زن و مرد نیست ولی در عملکردهای اختصاصی تفاوت وجود دارد.


تصورات قالبی و کلیشه ای در مورد زنان


باورهای قالبی، همانا ذهنیت های ایستا و ثابتی هستند که پایه های عملی ندارند و مردم به مردان یا زنان نسبت می دهند، به عبارت دیگر مردم پیشاپیش ویژگی های خاصی را به دو جنس نسبت می دهند. امروزه در دانشگاه های برخی کشورها این باور رواج دارد که زنان با مردان از لحاظ روان شناختی و فیزیولوژیکی تفاوت دارند. به علاوه تحقیقات امروزی نشان می دهد که این باورهای قالبی از سال ۱۹۷۲ تاکنون تغییرات محسوسی نداشته است.


اکثریت مردم صفات زیر را از ویژگی های جنس زن می دانند:


- محافظه کار و خویشتن دار
- دلواپس عواطف و احساسات دیگران
- دارای گرایشات دینی عمیق
- میل به امنیت خواهی فراوان
- تمایل و علاقه شدید به هنر و ادبیات
- به سادگی، عواطف لطیف را به زبان آوردن


و خصوصیات زیر را به مردان نسبت می دهند:


- بسیار مستقل است.
- پرخاشگر و سلطه طلب است.
- به سادگی تحت تأثیر قرار نمی گیرد.
- عمیقاً شیفته ریاضیات و مقولات علمی.
- در برابر بحران ها، خویشتنداری خود را حفظ می کند.
- در بسیاری از زمینه ها فعال بوده و تمایلات رقابت جویی عمیقی دارد.
- تقریباً بسان یک رهبر عمل می کند.
- معتمد به نفس بوده و بسیار جاه طلب است.
- عمیقاً به آداب و شیوه های جهان آگاه است.


برخی کلیشه ها نه تنها در قیاس با سایر فرهنگ ها متفاوت است بلکه این موضوع در میان نژادها و طبقات اجتماعی نیز تفاوت دارد. مثلاًً کلیشه هایی سفید پوستان و رنگین پوستان متفاوت هستند. روان شناسانی چون «لاندرین»، با توجه به تحقیقاتی که انجام داده اند به نتایجی نیز دست یافته اند. مثلاً وی زمانی که زنان سفید پوست را با زنان سیاه پوست مقایسه می کرد به کلیشه های چون وابستگی بیشتر، احساساتی بودن بیشتر و هوشمندی بیشتر دست یافت در صورتی که زنان سیاه پوست را خرافاتی و ستیزه جو یافت.

 

دیدگاه های کلیشه ای راجع به مردان:

 

همانطور که در مورد زنان کلیشه هایی رواج دارد، این مسئله در مورد مردان نیز صدق می کند. ویژگی های ایده آل اجتماعی مردان باید شامل صفاتی چون پرخاشگری، استقلال و خودکفایی، غیر احساسی بودن و اعتماد به نفس باشد.

پژوهش های انجام شده نشان می دهد که چهار عامل اصلی در پایداری باورهای قالبی در مورد مردان نمود آشکار دارند:

۱) مردانگی طلب می کند که هرگونه خصوصیات زنانه از مردان دور باشد.

۲) مردان باید نماد «چرخ بزرگ» باشند. مرد باید کامیاب شود و همگان به دیده احترام به او بنگرند و نان آوری بزرگ باشد.

۳) مرد باید نماد اعتماد به نفس، نیرومندی و خود اتکایی باشد.

۴) مرد باید پرخاشگر و قدرتمند باشد و از ابراز خشونت و جسارت ابایی نداشته باشد.


تغییرات نقش های مردان:

 

القائات گذشته با هنجارهای امروزی مردان متفاوت است. در گذشته مرد ایده آل کسی بود که قدرت پرخاشگری داشته باشد. لیکن امروز این صفت سرزنش می شود، به علاوه در گذشته مرد می بایست در فضای کاری، قاطعیت و خشونت از خود نشان دهد، لیکن امروزه هنر در این است که شخص هر چه بیشتر با همکاران خویش هماهنگ و همسو باشد.

نقش های سنتی مردان توسط جامعه شناسان و انسان شناسان مورد مطالعه قرار گرفته است. امروزه اوضاع دگرگون شده است، زیرا کار کردن در کارخانجات و شرکت ها و موفق شدن، مستلزم ویژگی هایی می باشد که به جای زورمندی محتاج ظرافت و هوشمندی است. مرد امروزی باید به طور مطلوب با همکاران خویش تعامل داشته باشد و با مساعدت آنان به اهداف عالیه خویش برسدبه علاوه مردان امروزی باید خویشتن دار باشند، لیکن باید حساسیت های عاطفی خویش را نیز ابراز نمایند.

 

نتیجه:

 

گوهر وجودی زن و مرد یکی است، هر دو انسانند و طبیعتاً با یکدیگر شباهت های بسیار دارند، ضمن آنکه در مواردی با یکدیگر تفاوت دارند. متأسفانه پژوهش ها و گرایش های علمی بیشتر به تفاوت های زن و مرد، و نه بر شباهت های آنها تکیه دارد. افزون بر آن جنس زن و مرد در پاره ای از ویژگی ها همپوشی های زیادی را نشان می دهند که در این مورد باید به توزیع فراوانی این ویژگی ها در دو جنس توجه کرد و دریافت که میانگین نمره های هر گروه در مقایسه با دیگری در آزمون های مربوطه چه میزانی است.


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۰۷:۱۵
Galaxy

ب) استروژن


استروژن‌ را می‌توان‌ از هورمون های‌ ویژه‌ جنس‌ زن‌ دانست که‌ در طول‌ عادت‌ ماهانه‌ نوسان‌ دارد، و بیشترین‌ میزان‌ ترشح‌ آن‌ پیش‌ از تخمگذاری‌ است. استروژن‌ در زندگی‌ زن‌ نقش‌ اساسی‌ و مهم‌ دارد، بیش‌ از 300 بافت‌ مختلف‌ بدن‌ زن‌ برای‌ آن‌ گیره‌ دارد و کمبود آن‌ با تغییرات‌ فیزیکی‌ شدیدی‌ همراه‌ است. موارد زیر، نقش های‌ عمدة‌ این‌ هورمون‌ را می‌نمایاند:


-  صفات‌ ثانویه‌ جنسی‌ و دستگاه‌ تناسلی‌


ترشح‌ استروژن‌ اندامهای‌ زنانه‌ را تشکیل‌ می‌دهد و رحم، پستانها و اندامهای‌ تناسلی‌ خارجی‌ زن‌ پس‌ از بلوغ‌ بر اثر افزایش‌ ترشح‌ این‌ هورمون‌ رشد می‌کنند. لگن، پهن‌ و عمق‌ آن‌ کم‌ می‌شود، چربی‌ زیر پوست‌ افزایش‌ می‌یابد، و میل‌ به‌ جنس‌ مخالف‌ پدید می‌آید.


- آبستنی، زایمان‌ و شیردهی‌


ترشح‌ استروژن‌ به‌ رشد و تکامل‌ غدد آندومتر (لایة‌ داخلی‌ رحم) می‌انجامد که‌ دیواره‌ رحم‌ را برای‌ پذیرش‌ جنین‌ آماده‌ می‌کند. و شیردادن‌ طبیعی‌ با مصرف‌ آن‌ متوقف‌ می‌شود.


-  استخوان ها و مفاصل‌


استروژن‌ با آن‌ که‌ در تحریک‌ رشد استخوانها و عضلات‌ اثر دارد و از رشد زیاد آنها جلوگیری‌ می‌کند. و از این‌ روست‌ که‌ به‌ طور نسبی‌ قد زن‌ از مرد کوتاهتر می‌ماند. کاهش‌ ترشح‌ این‌ هورمون‌ عامل‌ مؤ‌ثری‌ در بروز پوکی‌ استخوان‌ به‌ شمار می‌رود، و بنابراین حدود 14 درصد زنان‌ در 60 تا 90 سالگی‌ دچار یک‌ شکستگی‌ در استخوان‌ می شوند. تحرک‌ و نرمی‌ مفاصل و نرمی‌ و انعطاف‌پذیری‌ بیشتر بدن‌ زنان‌ را می‌توان‌ ناشی‌ از آن‌ دانست.


- قلب‌ و عروق‌


استروژن‌ در کاهش‌ چربی‌ خون‌ مؤ‌ثر است، و از این‌رو بیماریهای‌ ناشی‌ از تنگی‌ عروق‌ و تصلب‌ شرائین‌ در میان‌ زنان‌ کمتر است.


- سیستم‌ ایمنی‌ بدن‌ و بیماری ها


استروژن‌ مقاومت‌ طبیعی‌ بدن‌ را در برابر بیماریهای‌ سوخت‌ بالا می‌برد.


- حس‌ بویایی، پوست، چربی‌ و...


استروژن‌ بر حساسیت‌ حس‌ بویایی‌ می‌افزاید و از عوامل‌ رسوب‌ چربی‌ در بدن‌ زنان‌ است و در نرمی‌ و صافی و کم‌ مویی پوست‌ بدن‌ نقش‌ دارد.


- روان‌ و رفتار 


از عوامل‌ اصلی‌ تغییر حالات‌ زنان، نوسان‌ سطح‌ استروژن‌ در خون‌ آنهاست‌ که‌ در رفتار زن‌ اثر می‌گذارد. وقتی‌ ترشح‌ استروژن‌ تنزل‌ می‌یابد، زن‌ بی‌تاب‌ می‌شود و آرامش‌ روانی‌اش‌ بهم‌ می‌خورد.


-  مغز


پیداست‌ که‌ اثر هورمون ها در بدن‌ از طریق‌ تأثیر آنها بر مغز است. زنانی‌ که‌ از هورمون‌ استروژن‌ برای‌ جلوگیری‌ از بارداری‌ استفاده‌ می‌کنند، علائم‌ خستگی‌ روحی‌ و روانی‌ در آنها بروز می‌یابد، مطالعات‌ نشان‌ می‌دهد که‌ این‌ افسردگی‌ با اختلال‌ در متابولیسم‌ مغز ارتباط‌ دارد. تأثیر استروژن‌ بر مغز و در نتیجه‌ بروز رفتارهای‌ خاص‌ در انسان‌ و حیوانات‌ مورد تأیید پژوهشگران‌ است.


ب) پروژسترون‌


این‌ هورمون‌ نیز ویژه‌ جنس‌ زن‌ است. و در تنظیم‌ دورة‌ جنسی آماده‌ سازی‌ رحم‌ نقش‌ دارد، ادامه‌ بارداری‌ بدون‌ آن‌ ممکن‌ نیست، رشد غده‌های‌ شیری‌ پستان‌ ناشی‌ از افزایش‌ ترشح‌ آنست. و عامل‌ افزایش‌ حرارت‌ پایة‌ بدن‌ زن‌ در زمان‌ تخمک‌ گذاری‌ می‌باشد. پروژسترون‌ یک‌ هورمون‌ آرام‌ بخش‌ به‌ حساب‌ می‌آید و در ایجاد صلح‌ و آرامش‌ در جنس‌ ماده‌ هنگام‌ بارداری‌ نقش‌ دارد و از این‌ رو برخی‌ از محققان‌ استفاده‌ از آن‌ را برای‌ کنترل‌ رفتارهای‌ غیرقانونی‌ و تجاوزها مطرح‌ ساخته‌اند.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۴ ، ۰۶:۵۸
Galaxy

2- تفاوت در هورمون ها:


هورمون، یک‌ رابط‌ یا پیام‌ رسان‌ شیمیایی‌ است‌ که‌ از غدد درون‌ ریز ترشح‌ می‌شود، در سراسر بدن‌ انتشار می‌یابد و بر سلول‌ خاصی‌ (سلول‌های‌ هدف) تأثیر مشخص‌ بر جای‌ می‌گذارد و اعمال‌ حیاتی‌ بدن‌ را سامان‌ می‌دهد.


الف) تستوسترون

 

هورمون‌ ویژه‌ جنس‌ نر تستوسترون‌ نام‌ دارد که‌ در سراسر عمر از بیضه‌ها ترشح‌ می‌شود و در دوران‌ بلوغ، میزان‌ آن‌ به‌ سرعت‌ فزونی‌ می‌گیرد و باعث‌ تمایزاتی‌ با زن‌ می‌شود:در هفته‌های‌ نخستین‌ رشد، جنین‌ دختر و پسر از نظر اندامها بهم‌ شبیه‌اند و از دو ماهگی‌ به‌ بعد، هورمون‌ نر ترشح‌ کرده‌ و تفاوتها آغاز می‌شود.

رشد سریع‌ قد، بیضه‌ها، آلت، انزال، تمایل‌ به‌ جنس‌ مخالف، روییدن‌ مو در ناحیه‌ زهار، سینه، زیر بغل‌ و صورت، پهن‌ شدن‌ شانه‌ها، رشد ماهیچه‌ها و عضلات‌ و بمی‌ صدا از ترشح‌ هورمونه ای‌ مردانه‌ ناشی‌ می‌شود. از دیگر آثار این هورمون های مردانه می توان به تفاوت در موارد زیر اشاره کرد:


- تفاوت‌ در قدرت‌ عضلانی‌ و ترکیب‌ استخوان ها:

 

قدرت‌ عضلانی‌ زن‌ و مرد نیز بدین‌ علت، متفاوت‌ است‌ و کارکرد بدن‌ زن‌ و مرد را متفاوت‌ می‌کند. تستوسترون‌ اثر سازنده‌ پرقدرتی‌ در تولید پروتئین‌ در سراسر بدن‌ دارد، رشد بافتهای‌ عضلانی‌ را تحریک‌ می‌کند، و بر قدرت‌ بدنی‌ مرد می‌افزاید. تودة‌ عضلانی‌ بدن‌ مرد به‌ طور متوسط‌ 50 درصد بیشتر از بدن‌ زن‌ است، از این‌ رو مرد برای‌ انجام‌ کارهای‌ سنگین‌ توانایی‌ بیشتری‌ می‌یابد.

تستوسترون‌ از عوامل‌ رسوب‌ کلسیم‌ در استخوانهاست‌ و بر اندازه‌ و استحکام‌ آنها می‌افزاید، اینکه‌ در مجموع‌ استخوانهای‌ مرد نسبت‌ به‌ زن‌ درشت‌تر و با قوام‌ترند، و لگن‌ مرد شکل‌ قیفی‌ می‌یابد و برای‌ تحمل‌ بارهای‌ سنگین‌ آمادگی‌ بیشتری‌ دارد، از ترشح‌ این‌ هورمون‌ ناشی‌ می‌شود.


- پرخاشگری:


تستوسترون‌ حالات‌ تهاجمی، رقابتی‌ و پرخاشگری‌ را برمی‌انگیزاند، وجود این‌ هورمون‌ و نوسان‌ آن‌ گاه‌ مردان‌ را آن‌ چنان‌ خشمناک‌ می‌سازد که‌ ممکن‌ است‌ زندگی‌ خود و دیگران‌ را در خطر اندازند.


- افزایش‌ گلبول های‌ قرمز و متابولیسم‌ پایه‌:


سطح‌ بالای‌ هموگلوبین‌ و تعداد بیشتر گلبولهای‌ قرمز در خون‌ مردان‌ ناشی‌ از ترشح‌ آندروژنها در جنس‌ مرد است. تستوسترون‌ حدود 10 تا 15 درصد بر میزان‌ متابولیسم‌ پایه‌ می‌افزاید، اشتها را برمی‌ انگیزد، و از عوامل‌ فزونی‌ نیازهای‌ غذایی‌ مردان‌ نسبت‌ به‌ زنان‌ به‌ حساب‌ می‌آید.


- ضخامت پوست:


سختی‌ بافت‌ زیر جلدی‌ و پوست‌ سراسر بدن‌ مرد ضخیم‌تر است.


- بیماری ها و ایمنی‌ بدن:


میزان‌ کلسترول‌(LDL) در خون‌ مرد بیشتر است و در فزونی‌ مقدار چربی‌ موجود در گردش‌ خون‌ و نیز رسوب‌ پلاکهای‌ آترواسکلروزی‌ اثر زیادی‌ دارد و از این‌ رو بیماریهای‌ قلبی‌ و سکتة‌ مغزی‌ را در میان‌ مردان‌ افزایش‌ می‌دهد. و از سویی‌ باعث‌ کاهش‌ پاسخ‌ آنتی‌بادیهاست‌ که‌ خود آسیب‌ پذیری‌ دستگاه‌ ایمنی‌ بدن‌ مرد را می‌نمایاند.


- رفتار و روان‌


اعتماد به‌ نفس‌ در مرد، بیشتر است و نیاز به‌ نوازش‌ و در آغوش‌ کشیده‌ شدن‌ در زنان‌ زیاد است.


- مغز


هورمونها به‌ طور مستقیم‌ سلول‌های‌ مغز را تحریک‌ می‌کنند و بین‌ هورمونهای‌ جنسی‌ و مغز، نوعی‌ تعامل‌ برقرار است. با برداشتن‌ بیضه، به‌ تدریج‌ قدرت‌ ابداع‌ از بین‌ می‌رود و فرد به‌ کار و زندگی، کم‌ اعتنا می‌شود. تستوسترون‌ در تمرکز فکر اثر دارد، از خستگی‌ می‌کاهد، و ادامه‌ فعالیتها و اجرای‌ کارها را آسان‌ می‌کند.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۰۶:۴۹
Galaxy

1- تفاوت در دستگاه‌ تولید مثل‌:


اساسی‌ترین‌ تفاوت‌ میان‌ زن‌ و مرد، تمایز دستگاه‌ تناسلی‌ آنها از یکدیگر است‌ که‌ خود، خاستگاه‌ تفاوت های‌ بسیار دیگری‌ است‌ و در انسان، دو نوع‌ متمایز با ویژگی های‌ جسمی‌ و روانی‌ مختلف‌ پدید می‌آورد. رفتار جنسی‌ زن‌ و مرد و نوع‌ تمایلاتشان، تفاوت های‌ اساسی‌ دارد و منشأ تفاوت‌ در احکام‌ جنسی‌ میان‌ زن‌ و مرد در شرع‌ اسلام‌ را از جمله‌ باید در همین‌ تفاوت های‌ طبیعی‌ جست. اگر در احکام‌ تمکین، دفعات‌ مقاربت، جنابت، تعدد زوجات، حرمت‌ مقاربت‌ در دوران‌ قاعدگی‌ زن، منع‌ چند شوهری‌ زن‌ در زمان‌ واحد، تحریم‌ روابط‌ جنسی‌ نامشروع، و... موارد دیگری‌ احیاناً‌ تفاوت‌ در برخی‌ احکام‌ شرعی‌ دیده‌ می‌شود، بی‌شک‌ به‌ تفاوت های‌ جدی‌ طبیعی‌ در بدن‌ و اعصاب‌ و روان‌ آن‌ دو نیز مربوط‌ است. همچنین‌ به‌ احکام‌ بارداری، احکام‌ آمیزش، احکام‌ بلوغ، احکام‌ یائسگی، احکام‌ شیردادن، احکام‌ قاعدگی، احکام‌ مربوط‌ به‌ زایمان، احکام‌ نفقه‌ و وظیفة‌ مرد در تأمین‌ اقتصادی‌ زن‌ و مجبور نبودن‌ زن‌ در تأمین‌ مخارج‌ زندگی، احکام‌ ارث‌ و نیز برخی‌ تفاوت ها در حدود و دیات‌ و احکام‌ جهاد و... می‌توان‌ اشاره‌ کرد و برخی‌ از علل‌ تفاوت هایی‌ در بعضی‌ از احکام‌ و حقوق‌ را می‌توان‌ در همین‌ تفاوت های‌ بیولوژیک‌ و فیزیولوژیک‌ تعقیب‌ کرد. اینک‌ برای‌ روشن‌ شدن‌ اختلاف های‌ تکوینی‌ و طبیعی‌ میان‌ زن‌ و مرد، به‌ شمه‌ای‌ از این‌ تفاوت‌ها اشاره‌ می‌کنیم‌ و نظریات‌ گوناگونی‌ که‌ در جهان‌ علم‌ جدید در خصوص‌ تفاوت های‌ زن‌ و مرد مطرح‌ است‌ ارائه‌ می‌کنیم:

سلول‌ تخم‌ (اسپرم‌ و تخمک) در دو جنس‌ از نظر شکل، اندازه، تعداد، تحرک‌ و عمر از هم‌ متمایزند. زن‌ در طور دوران‌ باروری‌ حدود 400 تخمک‌ تولید می‌کند، حال‌ آن‌ که‌ در هر بار انزالِ‌ مرد 400 میلیون‌ اسپرم‌ وجود دارد. سلول‌ تخم‌ زن‌ تنها کروموزوم‌ جنسی‌ X (ایکس) دارد، ولی‌ اسپرمها دارای‌ دونوع‌X و Y (ایگرگ)اند و جنسیت‌ جنین‌ بسته‌ به‌ این‌ که‌ کدام‌ یک‌ از اسپرمهای‌ مرد با تخمک‌ لقاح‌ کند، معین‌ می‌شود و زن‌ در پسر یا دختر شدن‌ نطفه‌ نقش‌ چندانی‌ ندارد. بلوغ‌ جنسی‌ به‌ طور معمول‌ در جنس‌ زن‌ زودتر از مرد رخ‌ می‌دهد، و صفات‌ ثانویه‌ جنسی‌ در دختران‌ حدود 2 سال‌ زودتر از پسران‌ پدید می‌آید.

توان‌ باروری‌ مرد بسی‌ بیشتر از زن‌ است و تا 80 سالگی‌ و پس‌ از آن‌ می‌تواند ادامه‌ یابد، در حالی‌ که‌ می‌توان‌ باروری‌ زن‌ با یائسگی‌ که‌ در حدود 50 سالگی‌ رخ‌ می‌دهد، پایان‌ می‌یابد. و بعلاوه‌ عقیمی‌ در زنان‌ بسیار شایعتر از مردان‌ است. در مراحل‌ مختلف‌ آمیزش‌ جنسی: مرحله‌ تحریک، میل‌ به‌ جنس‌ مخالف، مرحله‌ تهییج‌ و استمرار شهوت، مرحله‌ اوج‌ لذت‌ جنسی‌ و نیز ارضای‌ جنسی‌ و فروکش‌ نمودن‌ شهوت، میان‌ زن‌ و مرد تفاوتهایی‌ وجود دارد. میل‌ جنسی‌ مرد شدیدتر از زن‌ است و جنبة‌ شهوانی‌ بیشتری‌ دارد. زن‌ برای‌آمیزش‌ به‌ عوامل‌ روانی، احساسی، ذهنی‌ و فیزیکی‌ نیازمند است. توان‌ آمیزش‌ در مرد با انزال‌ پایان‌ می‌یابد ولی‌ در زن‌ می‌تواند بارها تکرار شود.

در دستگاه‌ تولید مثل‌ زن‌ تحولات‌ هورمونی‌ و نوسان‌ آنها و تأثیر هورمونها بر مغز و دیگر اندامها به‌ ویژه‌ در اعضای‌ تناسلی، پدیده‌هایی‌ چون‌ قاعدگی‌ آبستنی، زایمان، شیردهی‌ و یائسگی‌ را پدید می‌آورد، و بر جسم‌ و روان، کار، رفتار و فعالیت‌ زن‌ تأثیر می‌گذارد. زن‌ با باردار شدن، احساس‌ تمامیت‌ و کمال‌ می‌کند و حس‌ جاودانگی‌اش‌ ارضأ می‌شود. بهترین‌ سن‌ برای‌ بارداری‌ 17 تا 25 سالگی‌ است‌ و در 30 سالگی‌ توان‌ باروری‌ زن‌ کاهش‌ می‌یابد و در طول‌ دوران‌ بارداری‌ تغییرات‌ زیادی‌ در بدن‌ مادر پدید می‌آید. در حدود 40 تا 50 سالگی‌ با بی‌نظم‌ شدن‌ قاعدگی‌ و قطع‌ آن‌ و پایان‌ کار تخمدانها یائسگی‌ اتفاق‌ می‌افتد که‌ خود از بحرانی‌ترین‌ مراحل‌ زندگی‌ زن‌ است.

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۱۰:۲۳
Galaxy