زن در اسلام و مسیحیت

زن در اسلام و مسیحیت

در این وبلاگ به بررسی زن از دیدگاه دو دین بزرگ اسلام و مسیحیت خواهیم پرداخت...

آخرین نظرات

نویسندگان

۹ مطلب توسط «یاردختِ مسیح» ثبت شده است

جایگاه مریم در الهیات مسیحی تا بدان حد مهم است که شاخه‌ای از الهیات با عنوان مریولوجی (Mariology) به وجود آمده است که منحصرا به بررسی شخصیت و جایگاه حضرت مریم می‌پردازد. اما شگفت آنکه در انجیل‌های قانونی، مطلب چندانی را نمی‌توان در مورد آن حضرت یافت. و شگفت‌آورتر آنکه حتی در کتابهای آباء کلیسا نیز تنها اشاراتی کوتاه در مورد آن حضرت وجود دارد. بنابراین ما صرف نظر از انجیل‌ها، در منابع پذیرفته‌‏شده‌ی مسیحی مطلبی در مورد مریم نداریم. البته در منابع اپوکریفایی مطالب قابل توجهی را در مورد زندگی حضرت مریم می‌توان یافت که به آنها خواهیم پرداخت.

نام مریم

مریم نامی یونانی است که معادل عبری آن کلمه‌ی Miriam به معنی “یاغی” و “تندخو” می‌باشد.

والدین، تاریخ و محل ولادت

در عهد جدید، نام پدر و مادر حضرت مریم ذکر نشده است. اما در متون اپوکریفایی از جمله “انجیل مقدماتی یعقوب” و نیز “انجیل شبیه متی” نام پدر وی یواقیم و نام مادرش “حنـّه” دانسته شده است.

تاریخ تولد آن حضرت را در حدود سال ۲۰ قبل از میلاد و زمان وفات ایشان در حدود سال ۳۵ میلادی تخمین میزنند. در مورد محل تولد مریم، منبع معتبری در دست نیست. همچنین هیچ گزارشی از محل و چگونگی وفات مریم، به طور عمومی مورد پذیرش کلیساها قرار نگرفته است و محل دفن ایشان نیز نامشخص است.

حضرت مریم در عهد جدید
حضرت مریم در کتاب مقدس، حضوری بسیار کمرنگ دارد. مطالب مربوط به مریم در عهد جدید را در دو بخش می‌توان مورد بررسی قرار داد. بخش اول، مطالب مربوط به بارداری و طفولیت حضرت مسیح است. بخش دوم، مربوط به دوران رسالت حضرت مسیح و عهد رسولان است که در تمام عهد جدید، تنها در پنج مورد به جناب مریم، اشاره شده است.

 بارداری مریم


داستان بارداری معجزه‌آمیز مریم تنها در دو انجیل متی و لوقا ذکر شده است. آنگونه که از گزارش انجیل متی بر می‏آید، حضرت مریم نامزد شخصی به نام “یوسف نجار” بوده است. یوسف که هنوز با مریم ازدواج نکرده و با وی همبستر نشده بود، متوجه بارداری مریم می‏شود. او که فردی پارساست تصمیم می‌گیرد تا بدون آنکه دیگران را از این گناه مریم خبردار سازد، وی را طلاق گوید. در این زمان است که فرشته‏ی الهی در خواب بر او ظاهر شده، می‏گوید که مریم، پاکدامن است و فرزندی که در رحم اوست از روح‌القدس است. پس از این واقعه، یوسف مریم را به همسری خویش در می‏‌آورد. در این انجیل، در مورد ملاقات جبرئیل با مریم و مطلع ساختن مریم از باردار شدنش توسط روح‌القدس گزارشی وجود ندارد.


در انجیل لوقا، داستان کمی متفاوت ذکر شده است. حضرت مریم، توسط جبرئیل بشارت می‌یابد: 

«و اینکه حامله شده، پسری خواهی زایید و او را عیسی خواهی نامید». در این انجیل چیزی در مورد واکنش یوسف به باردارشدن مریم نیامده و مطلبی نیز در مورد اینکه مریم، یوسف را از این واقعه خبردار ساخته باشد، نیامده است؛ گویا که یوسف از واقعیت امر بی خبر بوده و عیسی را فرزند خود می‌دانسته است.

عکس‌العمل یهودیان نسبت به باردار شدن مریم

در انجیلها هیچ سخنی در مورد عکس العمل یهودیان نسبت به باردار شدن مریم نیامده است زیرا چنانکه اشاره گردید، یوسف چیزی در مورد اینکه فرزند مریم از او نیست، به مردم نگفت و تنها خود او بود که (طبق گزارش متی) از طریق فرشتهی الهی از واقعیت امر، خبردار گردید.

منبع: بانک اطلاعات تخصصی مسیحیت



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۵ ، ۱۳:۳۸
یاردختِ مسیح

ظهور مکتب فکری نوینی به نام «مریم باکره » به نحوی نظریه الهی دانان مرد مسیحی  که معتقد بودند طبق متون انجیل، زنان در درجه دوم خلقت قرار دارند و تهدیدی برای مردها محسوب می شوند، را تایید کرد. برهان های موجود درعهد جدید مبنی بر تأیید باکره بودن مریم مقدس بسیار پراکنده است؛ پولس نویسنده ی 13 الی 15 کتاب عهد جدید، تنها یک بار در غلاطیان 4: 4 به تولد طفلی یهودی اشاره کرده است و هیچ نکته ای درباره ی مادر یا پدر او ذکر نکرده است. مشابه آن در انجیل مرقس تنها یک بار از مادر عیسی(بدون ذکر نام مریم) سخن گفته است که در آن عیسی با مادرش برخورد خوبی نداشته است. هیچ سخنی مبنی بر باکره بودن مریم و نحوه ی بارداری او در انجیل مرقس نیامده است.

در انجیل یوحنا نیز نام مادر عیسی ذکر نشده است و با وجود اینکه در این انجیل می خوانیم که مادر عیسی در اولین معجزه فرزندش (یوحنا2: 1-11) و نیز در صحنه مصلوب شدن او حضور داشته است(یوحنا19: 25-27) اما ذکری از باکره بودن مریم به میان نیامده است. در انجیل متی و لوقا آمده است که مریم، مادر عیسی، باکره بود. ایشان معتقدند که تولد عیسی موردی استثنایی و بی نظیر بوده است. 

الهی دانان مسیحی مریم را چون حوّای جدیدی معرفی کرده اند که با تسلیم شدنش به امر جبرئیل، در جایگاهی مخالف حوّای فرمان شکن قرارگرفته است. همان طورکه عیسی مسیح با نشان دادن راه نجات، انسانها را ازگناه آدم پاک کرد مریم نیز با طریقه حفظ عفت و پاکدامنی، زنها را از محکومیت حوّا رهانید. اگر در آغاز آفرینش بشر، یک مرد و زن اولین گناه را به جهان آدمی آوردند، عیسی و مریم رستگاری را به انسان هدیه دادند. علاوه بر تقدس و پاکی مریم در نحوه بارداری عیسی، نقش مادری او نیز مورد تکریم قرارگرفته است. مریم در مسیحیت مخصوصاً در میان مردم عامی، ابتدا به عنوان زنی باکره سپس در جایگاه مادر خدا و بالاخره در نقش ملکه آسمان مقام رفیعی یافت و اسوه ی زنان شد.

طی قرون وسطا، مریم به عنوان ملکه آسمانها ستایش می شد و مردم او را اجابت کننده دعای خود می دانستند. ویژگی مؤنث بودن و مادرانه مریم این باور را تشدید کرده بود که او شفاعت کننده ای دلسوز بر مسیحیان گنهکار است. او به عنوان مادری داغ دیده و اندوهناک در غم و اندوه جهانیان شریک است و درد و رنج انسانها را تسکین می دهد. در قرنهای دوازدهم و سیزدهم میلادی که ارزش تجرّد و باکره ماندن در نظر کلیسا و نیز در ادبیات و زندگی روحانی مردم به اوج رسیده بود، این طرز تفکر پدید آمدکه بهترین زنها کسانی هستند که همچون مریم عفیف و از دسترس مردها به دور باشند.

پی نوشت: برگرفته از کتاب زن در ادیان بزرگ جهان-علی غفاری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۲۶
یاردختِ مسیح

مریم (س) بانویی است که حداقل در 12 سوره‌ی قرآن از او یاد شده، و 34 مرتبه نامش ذکر گردیده، و در بیش از 100 آیه به شرح حال او پرداخته شده است. در این آیات ایشان ،

- از خاندان ابراهیم علیه السلام معرفی شده.(83 تا 85 انعام)

- فرزند پیامبری به نام عمران(12 تحریم) و تحت تکفّل حضرت زکریا بوده.(37 آل عمران)

- مادرش او را نذر خدمتگزاری خدا می‌کند و خدا نذرش را به بهترین شکل می‌پذیرد.(35 و 37 آل عمران)

- خداوند درباره‌ی چگونگی پرورش او می‌فرماید «أَنبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا» (او را بپرورد، پروردنی نیکو)(37 آل عمران)

- شخصیتی است که خود و خاندانش از شرّ شیطان دور نگاه داشته شده‌اند.(36 و 37 آل عمران)

- «انتخاب شده» و «پاک گردانیده شده» توصیف شده.(24 آل عمران)

- برتری داده شده نسبت به همه‌ی زنان هم عصرش خوانده شده.(24 آل عمران)

- برایش مائده‌ی آسمانی فرستاده می‌شده.(37 آل عمران)

- با فرشته‌ی وحی صحبت می‌کرده.(42 و 43 آل عمران)

- آیت و نشانه‌ای برای جهانیان معرفی شده. (91 انعام و 50 مومنون)

- زنی پاکدامن است که شرافت حمل عیسی روح الله را پیدا کرده.(12 تحریم و 91 انعام)

- خداوند به او بشارت تولد فرزندی به نام عیسی مسیح را می‌دهد که از مقربان الهی است.(45 آل عمران)

- صدّیقه معرفی شده.(75 مائده)

- کسی است که خدا خود از او در مقابل تهمت برخی از یهودیان رفع اتهام می‌کند.(156 نسا)

- تصدیق کننده‌ی کلمات خدا و کتب آسمانی بوده.(12 تحریم)

- مطیع و خاضع در برابر خدا توصیف شده.(12 تحریم)

مشاهده می شود که قرآن کریم نسبت به اناجیل، چهره‌ای به مراتب والاتر و دقیق‌تر از حضرت مریم (س) نمایان ساخته است. در منابع اسلامی نیز این بانوی بزرگوار جزو چهار بانوی برتر بهشتی معرفی شده است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۰۰
یاردختِ مسیح

مریم(س) مادر عیسی مسیح از زنان برجسته‌ی خلقت است که هم مسیحیان و هم مسلمانان برای ایشان، شأن و جایگاه ویژه‌ای قائل هستند. از آنجا که مریم به تعبیر مسیحیان مادر پسر خدا و حتی مادر خدا محسوب می‌شود، انتظار می‌رود شخصیت ایشان، نزد مسیحیان برجسته‌تر از هر منبع و مکتب دیگری باشد. اما می بینیم که مریم (س) در اناجیل حضور کمرنگی دارد و در مقابل، توصیفات متعددی از ایشان در قرآن کریم آمده است. با وجود آنکه در طول تاریخ، کلیسا کوشیده تا با توصیفاتی همچون بکارت و معراج، شخصیتی ممتاز از این بانوی مقدس ترسیم کند، اما آنچه در اناجیل فعلی درباره‌ی حضرت مریم دیده می‌شود، چهره‌ای عادی و عاری از ویژگی‌های برجسته‌ی یک انسان متعالی است. مواری از اناجیل(با حذف موارد تکراری) که به توصیف مریم پرداخته بدین شرح است:

- مریم نامزد مردی به نام یوسف بود که پیش از ازدواج با وی در حالی که باکره بود، از روح القدس باردار شد.(متی 1: 18 و لوقا1: 27)

- پیش از بارداریِ مریم به عیسی، جبرئیل بر او نازل شد و وی را به زاییدن مولودی مقدس به نام عیسی بشارت داد؛ مولودی که پسر خدا خوانده می‌شود.(لوقا1: 26-35)

- مریم از حضور فرشته مضطرب شد و پرسید چگونه امکان دارد فرزندی به دنیا آورم در حالی که هنوز با مردی ازدواج نکرده‌ام؟ فرشته پاسخ داد نزد خدا هیچ چیز محال نیست و تو از روح القدس باردار خواهی شد.(لوقا1: 29-34)

- مهم‌ترین و تنها تجلیلی که از مریم در کتاب مقدس به چشم می‌خورد، توصیفی است که جبرییل به واسطه‌ی باردار شدن ایشان به مولودی مقدّس بیان می‌کند:«سلام بر تو‌ ای نعمت رسیده، خداوند با توست و تو در میان زنان مبارک هستی ... ‌ای مریم ترسان مباش زیراکه نزد خدا نعمت یافته‌ای»(لوقا1: 28 و 30)

 اما درباره‌ی اینکه این بانو دارای چه قابلیت‌های منحصر بفردی بوده که خداوند حکیم او را از میان سایر بندگانش به مادریِ عیسی برگزیده، مطلبی دیده نمی‌شود.

و اما رفتار عیسی درباره مادرش به نقل اناجیل:

-در یک مجلس عروسی شراب تمام می‌شود و مریم به پسرش می‌گوید صاحبخانه دیگر شراب ندارد. عیسی  در پاسخ، به مادرش می‌گوید:«ای زن مرا با تو چه کار است؟!»(یوحنا2: 4)

آیا چنین ادبیاتی از کسی که الگوی رفتار دیگران است، پسندیده است؟

آیا عیسی که همواره توصیه به محبت می کند، این محبت شامل مادرش نمی شود؟

- یک روز که عیسی مشغول موعظه‌ی مردم بود، مریم و پسرانش به دنبال او رفتند تا او را به خانه بازگردانند؛ چراکه گمان می‌کردند عیسی از خود بیخود شده است.(مرقس 3: 21) مردمی که آنجا بودند به عیسی خبر می‌دهند مادر و برادرانت بیرون ایستاده‌اند و تو را صدا می‌کنند. عیسی در پاسخ می‌گوید:«کیست مادر من و برادرانم کیانند؟»(مرقس3: 33)

سپس به جماعتی که دورش حلقه زده بودند اشاره کرد و گفت خویشان من همین‌ها هستند که اینجا نشسته‌اند و اراده‌ی خدا را به جا می‌آورند (یعنی به من ایمان آورده‌اند): «اینانند مادر و برادرانم، زیرا هر که اراده خدا را بجا آرد همان برادر و خواهر و مادر من باشد.»(مرقس3: 34-35)

آیا مریم به پسرش و سخنان او ایمان نداشته که وقتی به عیسی گفته می‌شود «مادرت آمده» می‌گوید «مادرم؟! مادر من کسی است که اراده‌ی خدا را به جا آوَرَد!»؟

آیا از سخنان عیسی چنین برداشت نمی‌شود که او از رفتار مادر و برادرانش ناراحت بوده و انتظار داشته آنها هم در حلقه‌ی ایمان آورندگان به او حضور داشته باشند؟

- در یکی از موعظه‌ها، زنی تحت تاثیر کلام عیسی قرار می‌گیرد و از میان جمع فریاد می‌زند:«خوشا بحال رَحِمی که تو را حمل کرد»(لوقا11: 27) اما عیسی در پاسخ به زن می‌گوید:«بلکه خوشا بحال آنانی که کلام خدا را می‌شنوند و آن را حفظ می‌کنند»(لوقا11: 28)

آیا مریم از زمره‌ی آنهایی که کلام خدا را می‌شنوند و حفظ می‌کنند بیرون بوده؟

آیا عیسی نمی‌توانسته بدون آنکه سخن آن زن را در تمجید مادرش رد کند، به مردم تذکر بدهد کسانی که کلام خدا را حفظ می‌کنند از جایگاه بالایی برخوردارند؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۱۲
یاردختِ مسیح

مطلوبیت تجرد، بر جایگاه ارزشی زنان تأثیری منفی داشت؛زنان نه تنها نمی توانستند کشیش بشوند، بلکه طبق احکام کلیساهای کاتولیک رومی، به ازدواج با کشیشها نیز مجاز نبودند. با بررسی ابعاد تاریخی و جامعه شناسیِ بخش اول قرنتیان در انجیل می بینیم که پولس در یک مسئله، عقاید متفاوتی را مطرح کرده است. در جایی که پولس اعلام کرده است که عن قریب دنیا به پایان خواهد رسید، می توان گفت که نظر تقریباً منفی او نسبت به ازدواج و تشکیل خانواده، تا حد زیادی از این عقیده متأثر بوده است که شهوت جنسی احساس ناپاک و قبیحی است و مرد با ازدواج، خود را به همسر و مادیات دنیوی مقید خواهد کرد.« اما اگر شما برادران ، تصمیم دارید در همین شرایط نیز ازدواج کنید، اشکالی ندارد؛ و اگر دختری هم خواست ازدواج کند، گناهی مرتکب نشده است . اما بدانید که ازدواج ، مشکلات شما را بیشتر می کند،  لیکن من بر شما شفقت دارم.  امّا ای برادران، این را میگویم وقت تنگ است تا بعد از این آنانی که زن دارند مثل بی زن باشند. ». (اول قرنتیان7: 28-29) امّا عجیب اینکه نظر پولس درباره روابط جنسی زوجین حاکی از مساوات حق زناشویی است: «هر مرد زوجه ی خود را بدارد و هر زن شوهر خود را بدارد. و شوهر حق زن را ادا نماید و همچنین زن حق شوهر را...»(اول قرنتیان7: 3-4) در تمام تعلیمات پولس، هدف، آخرتگرایی و رسیدن به رستگاری آخرت است؛ اگر شخص در دنیا آینده ای را پیش روی خود تصور نکند، ازدواج کردن اوکه یک تعهد دنیوی است، عبث وبیهوده خواهد بود. پولس همچنین اعلام می کندکه دیگر برای درگیر شدن در مسائل طلاق زمانی نمانده است تمام حواس باید متوجه سرنوشت و دنیای آخرتی که در پیش است باشد: « اگر با زن بسته شدی، جدایی مجوی و اگر از زن جدا هستی دیگر زن مخواه.» (اول قرنتیان 7: 27) پولس می گوید که مسیحی بودن کافی است و شخص نباید در پی تغییراتی مانند آزادی از بردگی یا ازدواج و طلاق باشد؛ چرا که اشتغال به این امورِ وقت گیر، ذهن را از توجه به حادثه مهمتر، یعنی نزدیک شدنِ آخرت، منحرف می کند. در قرنهای بعد که حرارت آخرتگرایی فروکش کرد، تجرّد و حفظ بکارت از آن جهت ارزشمند تلقی شدکه نشانه تعهد کامل شخص به پیامهای انجیل بود. مخصوصاً حفظ بکارت برای زنها نشانه آزادی و برابری در دین مسیح بود.

پی نوشت: برگرفته از کتاب زن در ادیان بزرگ جهان-علی غفاری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۱۷
یاردختِ مسیح

در دنیای امپراتوری روم که مسیحیت در آن شکل گرفت، زاد و ولد از آن جهت اهمیت داشت که جنگ و بیماری جان بسیاری را می گرفت؛ بنابراین لازم بود با تولید مثل این فقدان جبران شود. ازدواجها در سنین پایین صورت می گرفت و بسیاری از دخترها در چهارده سالگی ازدواج می کردند و انتظار می رفت که زوجها کودکان متعددی به دنیا بیاورندطول عمر مردم کوتاه بود وکمتر کسی به پنجاه سالگی می رسید؛ بنابراین ازدواج و تولید مثل بسیار مهم و ارزشمند بود. اما مسیحیت به تجرد و باکره ماندن به عنوان یک اصل مهم نظر دارد. اگرچه تجرد اختیارکردن شیوه ای بود که در ادیان غیرمسیحی نیز مشاهده می شد، اماکمترکسی بود که خودش این روش را به عنوان شیوه پاک ماندن انتخاب کند؛ معمولًا پدر دختر یا بزرگان مذهبی قوم، دختر را باکره نگه می داشتند تا در مراسم مذهبی خاصی از او استفاده کنند. با وجود اینکه پیام مسیحیت مبنی بر خودداری از روابط جنسی، در آن دوران یک توصیه نامعمول تلقی می شد، امّا نمی توان پذیرفت که مسیحیت با این پیام، عیاشی و افراط های جنسی آن دوره را تعدیل کرده باشد. در چند قرن نخست امپراتوری روم بعد از میلاد مسیح، معیارهای ارزشی جامعه، در سلامت خانه و خانواده خلاصه می شد و پایبندی به همسر و خویشتن داری، از جمله صفات عالی وگران قدر بود. تجردِ توصیه شده ی مسیحیت بنا بر دلایل متفاوت، توانست در جامعه ای با چنین شرایطی طرفدارانی را به خود جلب کند. یکی از توجیهات اصلی زنها برای مجرد ماندن این بودکه تصور می کردند با حفظ بکارت خویش به شمایل خدا نزدیکتر، و به حوّای محکوم نشده قبل ازگناه شبیه تر خواهند بود. از دیگر دلایل گزینش تجرّد، این عقیده یهودیت بودکه می گفت تمام ذهن شخص باید منحصراً متوجه خدا باشد و خودش را وقف او کند. هرچند هرگز ثابت نشده که ازدواج، انسان را از خدا و عبادت او دور می کند و یا برعکس هرگز ثابت نشده که تجرد باعث رشد روح و تعالی فرد باشد!

پی نوشت: برگرفته از کتاب زن در ادیان بزرگ جهان-علی غفاری

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۵۹
یاردختِ مسیح

در متون عهد جدید، چه در تعلیمات عیسی(ع) و چه در تعلیمات پولس، به تجرّد توصیه شده است. در انجیل متی19: 10-12  می خوانیم که عیسی، پیروانش را به مجرّد بودن سفارش می کند: « شاگردان عیسی به اوگفتند: با این وصف ازدواج نکردن بهتر است! عیسی فرمود: هرکسی نمی تواند از ازدواج بپرهیزد؛ بلکه فقط کسانی می توانند مجرد بمانند که از خداوند کمک خاصی یافته باشند. بعضی به علت نقص مادرزادی به ازدواج قادر نیستند، بعضی را مردم ناقص کرده اند و نمی توانند ازدواج کنند، و بعضی نیز برای خدمت به خداوند خود را ناقص می کنندکه ازدواج نکنند؛ هرکه قدرت اجرای این اصل را دارد، بگذارید آن را بپذیرد»  یعنی اگر کسی نقص مادرزادی از جهت زناشویی داشته باشد، لطف خدا به او بوده است! امّا اغلب تعلیمات کلیسا مبنی بر مجرد ماندن،و نیز بیشتر مسائل ازدواج و طلاق، برگرفته از نامه اول پولس به قرنتیان است: « ای کاش همه می توانستند مانند من مجرد بمانند. ولی ما همه مانند هم نیستیم. خدا به هرکس نعمتی بخشیده است؛ نعمتِ هرکس با دیگری متفاوت است. پس به آنانی که هنوز ازدواج نکرده اند و نیز به بیوه زنان می گویم که بهتر است اگر می توانند مثل من مجرد بمانند؛ اما اگر نمی توانند بر امیال خود مسلط باشند، بهتر است که ازدواج کنند. زیرا ازدواج کردن بهتر است از سوختن در آتش شهوت. (اول قرنتیان7: 7-9) به نظر می رسد که تجرد در نظر پولس بهترین روش زندگی است در این تعلیمات، ازدواج از آن جهت مفید است که شخص را از زنا باز می دارد و صرفا برای کسانی تجویز شده که قادر نیستند بر امیال خود مسلط شوند!  امّا ابعاد مثبت دیگر ازدواج مانند تولید نسل، آرامش، سلامت جامعه و ... نادیده گرفته شده و مطرح نشده است.  از همان ابتدای قرن چهارم، کلیساهای غرب و شرق، در باره ی مشروعیّت ازدواجِ کشیش ها بحث کردند. از جمله تفاوت های مهم کلیساهای غرب و شرق همین مسئله ی ازدواج بود، کلیسای شرق ازدواج را جائز می دانست، امّا اُسقف آن ها، مجاز به ازدواج نبود. در طول تاریخ، از متون مقدّس مسیحیت، قرائت های گوناگونی شد تا اینکه در سال 1139میلادی در کشورهای اروپای غربی، ازدواج برای کشیش ها و نیز کشیش شدن متأهّل ها ممنوع اعلام شد.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۱۰
یاردختِ مسیح

در تثنیه 24 می خوانیم: « اگر مردی پس ازدواج با زنی ، به عللی از او ناراضی باشد، می تواند او را طلاق دهد(طلاقنامهای نوشته، به دستش دهد و او را رها سازد). زن می تواند ازدواج مجدد داشته باشد ولی اگر شوهر دومش نیز از او ناراضی باشد و او را طلاق دهد یا حتی بمیرد، شوهر اول نمی تواند با آن زن ازدواج کند و به عقیده ی کتاب مقدس آن زن نجس شده است! در صورتی که چنین ازدواجی صورت پذیرد، خداوند از این عمل متنفر خواهد بود و زمین به گناه آلوده می شود.»

همچنین در ملاکی2 :15 می خوانیم که « خداوند، خدای اسرائیل می فرماید: «من از طلاق نفرت دارم»

این آیات نشان دهنده ی قبیح بودن طلاق در شریعت یهود است نه ممنوعیت یا حرام بودن آن. اما در انجیل متی فصل5 به نقل از عیسی می خوانیم: «گفته شده است اگر کسی می خواهد از دست زنش خلاص شود، کافی است طلاقنامه ای بنویسد وبه او بدهد. اما من می گویم هر که زن خود را بدون اینکه خیانتی از او دیده باشد، طلاق دهد و آن زن دوباره شوهر کند، آن مرد مقصر است زیرا باعث شده زنش زنا کند؛ و مردی نیز که با این زن ازدواج کرده ، زناکار است» بدین ترتیب طلاق در عهد جدید ممنوع شد. در حالی که عیسی بارها تاکید بر شریعت تورات و عمل به آن نموده است. همانطور که در متی 5: 17-19 به نقل از عیسی می خوانیم: «گمان مبرید که آمده‌ام تا تورات یا صُحُف انبیا را باطل سازم. نیامده‌ام تا باطل نمایم، بلکه تا تمام کنم. زیرا هر آینه به شما می‌گویم، تا آسمان و زمین زایل نشود، همزه یا نقطه‌ای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود. پس هر که یکی از این احکام کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد، در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود. امّا هر که به عمل آورد و تعلیم نماید، او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد.» این سخن نقل شده از عیسی که حتی همزه ای از تورات زایل نخواهد شد با نقل دیگری که طلاق را ممنوع اعلام کرده، تناقض دارد. به راستی آیا نبی خدا عیسی مسیح، بر خلاف شریعت موسی عمل نمود و طلاق را ممنوع و حرام کرد؟ آیا واقعا زن و مردی که از یکدیگر جدا شوند و ازدواج مجدد نمایند، زناکرده اند؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۵۲
یاردختِ مسیح

پیوند عمیق زندگی و محبّت که در قالب زندگی زناشویی به وجود آمده، توسط خداوند یکتا وضع شده و او قوانین مناسب آن را نیز عطا فرموده است. خود خداوند، علاقه و میل به ازدواج را در فطرت مرد و زن قرار داده است. پیوند ازدواج در طول قرن ها در فرهنگ ها، نهادهای اجتماعی و گرایش های مذهبی مختلف، اشکال گوناگونی به خود گرفته است. اعتبار و کرامت این نهاد در همه جا به یک شکل، واضح و آشکار نیست، اما در همه ی فرهنگ ها به مراتب، اهمیّت و اعتبار دارد. سلامت فردی و جامعه ی انسانیِ مسیحیان نیز ارتباط زیادی با سلامت زناشویی و خانوادگی دارد.

در کتاب مقدس، سفر پیدایش فصل2 می خوانیم که خداوند آدم را به عنوان نخستین بشر، ازخاک آفرید و سپس باغی پر از میوه برای او خلق کرد تا بتواند از میوه هایش تناول کند و درآنجا زندگی کند، خدا آدم را نهی کرد تا از میوه ی درخت (معرفت خیر و شر) نخورد. و خداوند خدا گفت: «خوب نیست که آدم تنها باشد. پس برایش معاونی موافق وی بسازم.» آنگاه برای این که آدم تنها نباشد، همه ی پرندگان و حیوانات را برایش آفرید، امّا آدم باز احساس تنهایی می کرد. سپس آدم را به خواب عمیقی فرو برد و از دنده ی او، زن را خلق کرد. خدا زن را به عنوان «گوشتی ازگوشت» مرد یعنی مکمل او، همتای او، کاملاً به او نزدیک و به عنوان «معاون» به او عطا فرمود. زن، خلق شد تا مونس آدم باشد و همچنان که ابتدا هر دو در یک بدن بودند، با ازدواج نیز دوباره هر دو یکی شوند. «از این‌ سبب‌ مرد پدر و مادر خود را ترک‌ کرده‌، با زن‌ خویش‌ خواهد پیوست‌ و یک‌ تن‌ خواهند بود.»

در انجیل متی و مرقس، تأییدی برارزش پیوند زن ومرد وانزجار از طلاق بیان شده است: «وامّا درآغاز آفرینش، پروردگار،آن ها را به صورت زن و مرد آفرید؛ از این جهت، مرد باید پدرومادرش را ترک کند تا به همسرش بپیوندد و هردو یک تن شوند ازآن به بعد، آنها نه دو، که یکی اند.پس آنچه را که خدا به هم رسانده است، کسی حق ندارد جدا کند»(متی 19: 4-6 ومرقس10: 6-9)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۲:۰۰
یاردختِ مسیح