زن در اسلام و مسیحیت

زن در اسلام و مسیحیت

در این وبلاگ به بررسی زن از دیدگاه دو دین بزرگ اسلام و مسیحیت خواهیم پرداخت...

آخرین نظرات

نویسندگان

۵ مطلب با موضوع «خانواده در اسلام و مسیحیت» ثبت شده است

مطلوبیت تجرد، بر جایگاه ارزشی زنان تأثیری منفی داشت؛زنان نه تنها نمی توانستند کشیش بشوند، بلکه طبق احکام کلیساهای کاتولیک رومی، به ازدواج با کشیشها نیز مجاز نبودند. با بررسی ابعاد تاریخی و جامعه شناسیِ بخش اول قرنتیان در انجیل می بینیم که پولس در یک مسئله، عقاید متفاوتی را مطرح کرده است. در جایی که پولس اعلام کرده است که عن قریب دنیا به پایان خواهد رسید، می توان گفت که نظر تقریباً منفی او نسبت به ازدواج و تشکیل خانواده، تا حد زیادی از این عقیده متأثر بوده است که شهوت جنسی احساس ناپاک و قبیحی است و مرد با ازدواج، خود را به همسر و مادیات دنیوی مقید خواهد کرد.« اما اگر شما برادران ، تصمیم دارید در همین شرایط نیز ازدواج کنید، اشکالی ندارد؛ و اگر دختری هم خواست ازدواج کند، گناهی مرتکب نشده است . اما بدانید که ازدواج ، مشکلات شما را بیشتر می کند،  لیکن من بر شما شفقت دارم.  امّا ای برادران، این را میگویم وقت تنگ است تا بعد از این آنانی که زن دارند مثل بی زن باشند. ». (اول قرنتیان7: 28-29) امّا عجیب اینکه نظر پولس درباره روابط جنسی زوجین حاکی از مساوات حق زناشویی است: «هر مرد زوجه ی خود را بدارد و هر زن شوهر خود را بدارد. و شوهر حق زن را ادا نماید و همچنین زن حق شوهر را...»(اول قرنتیان7: 3-4) در تمام تعلیمات پولس، هدف، آخرتگرایی و رسیدن به رستگاری آخرت است؛ اگر شخص در دنیا آینده ای را پیش روی خود تصور نکند، ازدواج کردن اوکه یک تعهد دنیوی است، عبث وبیهوده خواهد بود. پولس همچنین اعلام می کندکه دیگر برای درگیر شدن در مسائل طلاق زمانی نمانده است تمام حواس باید متوجه سرنوشت و دنیای آخرتی که در پیش است باشد: « اگر با زن بسته شدی، جدایی مجوی و اگر از زن جدا هستی دیگر زن مخواه.» (اول قرنتیان 7: 27) پولس می گوید که مسیحی بودن کافی است و شخص نباید در پی تغییراتی مانند آزادی از بردگی یا ازدواج و طلاق باشد؛ چرا که اشتغال به این امورِ وقت گیر، ذهن را از توجه به حادثه مهمتر، یعنی نزدیک شدنِ آخرت، منحرف می کند. در قرنهای بعد که حرارت آخرتگرایی فروکش کرد، تجرّد و حفظ بکارت از آن جهت ارزشمند تلقی شدکه نشانه تعهد کامل شخص به پیامهای انجیل بود. مخصوصاً حفظ بکارت برای زنها نشانه آزادی و برابری در دین مسیح بود.

پی نوشت: برگرفته از کتاب زن در ادیان بزرگ جهان-علی غفاری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۱۷
یاردختِ مسیح

در دنیای امپراتوری روم که مسیحیت در آن شکل گرفت، زاد و ولد از آن جهت اهمیت داشت که جنگ و بیماری جان بسیاری را می گرفت؛ بنابراین لازم بود با تولید مثل این فقدان جبران شود. ازدواجها در سنین پایین صورت می گرفت و بسیاری از دخترها در چهارده سالگی ازدواج می کردند و انتظار می رفت که زوجها کودکان متعددی به دنیا بیاورندطول عمر مردم کوتاه بود وکمتر کسی به پنجاه سالگی می رسید؛ بنابراین ازدواج و تولید مثل بسیار مهم و ارزشمند بود. اما مسیحیت به تجرد و باکره ماندن به عنوان یک اصل مهم نظر دارد. اگرچه تجرد اختیارکردن شیوه ای بود که در ادیان غیرمسیحی نیز مشاهده می شد، اماکمترکسی بود که خودش این روش را به عنوان شیوه پاک ماندن انتخاب کند؛ معمولًا پدر دختر یا بزرگان مذهبی قوم، دختر را باکره نگه می داشتند تا در مراسم مذهبی خاصی از او استفاده کنند. با وجود اینکه پیام مسیحیت مبنی بر خودداری از روابط جنسی، در آن دوران یک توصیه نامعمول تلقی می شد، امّا نمی توان پذیرفت که مسیحیت با این پیام، عیاشی و افراط های جنسی آن دوره را تعدیل کرده باشد. در چند قرن نخست امپراتوری روم بعد از میلاد مسیح، معیارهای ارزشی جامعه، در سلامت خانه و خانواده خلاصه می شد و پایبندی به همسر و خویشتن داری، از جمله صفات عالی وگران قدر بود. تجردِ توصیه شده ی مسیحیت بنا بر دلایل متفاوت، توانست در جامعه ای با چنین شرایطی طرفدارانی را به خود جلب کند. یکی از توجیهات اصلی زنها برای مجرد ماندن این بودکه تصور می کردند با حفظ بکارت خویش به شمایل خدا نزدیکتر، و به حوّای محکوم نشده قبل ازگناه شبیه تر خواهند بود. از دیگر دلایل گزینش تجرّد، این عقیده یهودیت بودکه می گفت تمام ذهن شخص باید منحصراً متوجه خدا باشد و خودش را وقف او کند. هرچند هرگز ثابت نشده که ازدواج، انسان را از خدا و عبادت او دور می کند و یا برعکس هرگز ثابت نشده که تجرد باعث رشد روح و تعالی فرد باشد!

پی نوشت: برگرفته از کتاب زن در ادیان بزرگ جهان-علی غفاری

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۵۹
یاردختِ مسیح

در متون عهد جدید، چه در تعلیمات عیسی(ع) و چه در تعلیمات پولس، به تجرّد توصیه شده است. در انجیل متی19: 10-12  می خوانیم که عیسی، پیروانش را به مجرّد بودن سفارش می کند: « شاگردان عیسی به اوگفتند: با این وصف ازدواج نکردن بهتر است! عیسی فرمود: هرکسی نمی تواند از ازدواج بپرهیزد؛ بلکه فقط کسانی می توانند مجرد بمانند که از خداوند کمک خاصی یافته باشند. بعضی به علت نقص مادرزادی به ازدواج قادر نیستند، بعضی را مردم ناقص کرده اند و نمی توانند ازدواج کنند، و بعضی نیز برای خدمت به خداوند خود را ناقص می کنندکه ازدواج نکنند؛ هرکه قدرت اجرای این اصل را دارد، بگذارید آن را بپذیرد»  یعنی اگر کسی نقص مادرزادی از جهت زناشویی داشته باشد، لطف خدا به او بوده است! امّا اغلب تعلیمات کلیسا مبنی بر مجرد ماندن،و نیز بیشتر مسائل ازدواج و طلاق، برگرفته از نامه اول پولس به قرنتیان است: « ای کاش همه می توانستند مانند من مجرد بمانند. ولی ما همه مانند هم نیستیم. خدا به هرکس نعمتی بخشیده است؛ نعمتِ هرکس با دیگری متفاوت است. پس به آنانی که هنوز ازدواج نکرده اند و نیز به بیوه زنان می گویم که بهتر است اگر می توانند مثل من مجرد بمانند؛ اما اگر نمی توانند بر امیال خود مسلط باشند، بهتر است که ازدواج کنند. زیرا ازدواج کردن بهتر است از سوختن در آتش شهوت. (اول قرنتیان7: 7-9) به نظر می رسد که تجرد در نظر پولس بهترین روش زندگی است در این تعلیمات، ازدواج از آن جهت مفید است که شخص را از زنا باز می دارد و صرفا برای کسانی تجویز شده که قادر نیستند بر امیال خود مسلط شوند!  امّا ابعاد مثبت دیگر ازدواج مانند تولید نسل، آرامش، سلامت جامعه و ... نادیده گرفته شده و مطرح نشده است.  از همان ابتدای قرن چهارم، کلیساهای غرب و شرق، در باره ی مشروعیّت ازدواجِ کشیش ها بحث کردند. از جمله تفاوت های مهم کلیساهای غرب و شرق همین مسئله ی ازدواج بود، کلیسای شرق ازدواج را جائز می دانست، امّا اُسقف آن ها، مجاز به ازدواج نبود. در طول تاریخ، از متون مقدّس مسیحیت، قرائت های گوناگونی شد تا اینکه در سال 1139میلادی در کشورهای اروپای غربی، ازدواج برای کشیش ها و نیز کشیش شدن متأهّل ها ممنوع اعلام شد.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۱۰
یاردختِ مسیح

در تثنیه 24 می خوانیم: « اگر مردی پس ازدواج با زنی ، به عللی از او ناراضی باشد، می تواند او را طلاق دهد(طلاقنامهای نوشته، به دستش دهد و او را رها سازد). زن می تواند ازدواج مجدد داشته باشد ولی اگر شوهر دومش نیز از او ناراضی باشد و او را طلاق دهد یا حتی بمیرد، شوهر اول نمی تواند با آن زن ازدواج کند و به عقیده ی کتاب مقدس آن زن نجس شده است! در صورتی که چنین ازدواجی صورت پذیرد، خداوند از این عمل متنفر خواهد بود و زمین به گناه آلوده می شود.»

همچنین در ملاکی2 :15 می خوانیم که « خداوند، خدای اسرائیل می فرماید: «من از طلاق نفرت دارم»

این آیات نشان دهنده ی قبیح بودن طلاق در شریعت یهود است نه ممنوعیت یا حرام بودن آن. اما در انجیل متی فصل5 به نقل از عیسی می خوانیم: «گفته شده است اگر کسی می خواهد از دست زنش خلاص شود، کافی است طلاقنامه ای بنویسد وبه او بدهد. اما من می گویم هر که زن خود را بدون اینکه خیانتی از او دیده باشد، طلاق دهد و آن زن دوباره شوهر کند، آن مرد مقصر است زیرا باعث شده زنش زنا کند؛ و مردی نیز که با این زن ازدواج کرده ، زناکار است» بدین ترتیب طلاق در عهد جدید ممنوع شد. در حالی که عیسی بارها تاکید بر شریعت تورات و عمل به آن نموده است. همانطور که در متی 5: 17-19 به نقل از عیسی می خوانیم: «گمان مبرید که آمده‌ام تا تورات یا صُحُف انبیا را باطل سازم. نیامده‌ام تا باطل نمایم، بلکه تا تمام کنم. زیرا هر آینه به شما می‌گویم، تا آسمان و زمین زایل نشود، همزه یا نقطه‌ای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود. پس هر که یکی از این احکام کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد، در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود. امّا هر که به عمل آورد و تعلیم نماید، او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد.» این سخن نقل شده از عیسی که حتی همزه ای از تورات زایل نخواهد شد با نقل دیگری که طلاق را ممنوع اعلام کرده، تناقض دارد. به راستی آیا نبی خدا عیسی مسیح، بر خلاف شریعت موسی عمل نمود و طلاق را ممنوع و حرام کرد؟ آیا واقعا زن و مردی که از یکدیگر جدا شوند و ازدواج مجدد نمایند، زناکرده اند؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۵۲
یاردختِ مسیح

پیوند عمیق زندگی و محبّت که در قالب زندگی زناشویی به وجود آمده، توسط خداوند یکتا وضع شده و او قوانین مناسب آن را نیز عطا فرموده است. خود خداوند، علاقه و میل به ازدواج را در فطرت مرد و زن قرار داده است. پیوند ازدواج در طول قرن ها در فرهنگ ها، نهادهای اجتماعی و گرایش های مذهبی مختلف، اشکال گوناگونی به خود گرفته است. اعتبار و کرامت این نهاد در همه جا به یک شکل، واضح و آشکار نیست، اما در همه ی فرهنگ ها به مراتب، اهمیّت و اعتبار دارد. سلامت فردی و جامعه ی انسانیِ مسیحیان نیز ارتباط زیادی با سلامت زناشویی و خانوادگی دارد.

در کتاب مقدس، سفر پیدایش فصل2 می خوانیم که خداوند آدم را به عنوان نخستین بشر، ازخاک آفرید و سپس باغی پر از میوه برای او خلق کرد تا بتواند از میوه هایش تناول کند و درآنجا زندگی کند، خدا آدم را نهی کرد تا از میوه ی درخت (معرفت خیر و شر) نخورد. و خداوند خدا گفت: «خوب نیست که آدم تنها باشد. پس برایش معاونی موافق وی بسازم.» آنگاه برای این که آدم تنها نباشد، همه ی پرندگان و حیوانات را برایش آفرید، امّا آدم باز احساس تنهایی می کرد. سپس آدم را به خواب عمیقی فرو برد و از دنده ی او، زن را خلق کرد. خدا زن را به عنوان «گوشتی ازگوشت» مرد یعنی مکمل او، همتای او، کاملاً به او نزدیک و به عنوان «معاون» به او عطا فرمود. زن، خلق شد تا مونس آدم باشد و همچنان که ابتدا هر دو در یک بدن بودند، با ازدواج نیز دوباره هر دو یکی شوند. «از این‌ سبب‌ مرد پدر و مادر خود را ترک‌ کرده‌، با زن‌ خویش‌ خواهد پیوست‌ و یک‌ تن‌ خواهند بود.»

در انجیل متی و مرقس، تأییدی برارزش پیوند زن ومرد وانزجار از طلاق بیان شده است: «وامّا درآغاز آفرینش، پروردگار،آن ها را به صورت زن و مرد آفرید؛ از این جهت، مرد باید پدرومادرش را ترک کند تا به همسرش بپیوندد و هردو یک تن شوند ازآن به بعد، آنها نه دو، که یکی اند.پس آنچه را که خدا به هم رسانده است، کسی حق ندارد جدا کند»(متی 19: 4-6 ومرقس10: 6-9)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۲:۰۰
یاردختِ مسیح