زن در اسلام و مسیحیت

زن در اسلام و مسیحیت

در این وبلاگ به بررسی زن از دیدگاه دو دین بزرگ اسلام و مسیحیت خواهیم پرداخت...

آخرین نظرات

نویسندگان

۲۰ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

حجاب، واژة عربی است و زبان‌شناسان عرب، برای آن، دو معنای اصلی برشمرده‌اند:

1. حجاب، به مفهوم مانع و حایل میان دو چیز است؛ خواه از امور مادی و اشیای محسوس باشد و یا از امور معنوی و غیر محسوس. «حجب و حجاب به معنای منع از وصول و رسیدن دو چیز به همدیگر است».1

2. حجاب به معنای ستر و پوشش

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۱۷
ستاره روشنگر

حجاب

لازمه زیبایی جلوه گری است و کسی که خود را زیبا می داند، در صدد جلوه گری بر می آید. این امر فطری، اگر با دانایی و بصیرت همراه نشود، زن را که در آفرینش وجودی، بهره ی بیشتری از لطافت و زیبایی نصیبش شده است، به سوی خودآرایی و خودنمایی در جامعه می­کشاند و بدنبال آن، خسارات و آسیب های مهلکی، ابتدا دامنگیر خود زن و سپس گریبانگیر مردها و  نهایتاً جامعه خواهد شد. از لحاظی دیگر داشتن پوشش  نه تنها به دلیل آنکه مخالف با حس به نمایش درآوردن زیبایی در زن است  بلکه از لحاظ عملی کاری بسیار دشوار است.  این دشواری در شراطی خود را بیشتر نمایان میکند که در نظر بگیریم در جامعه امروز، زنان ساعت های بسیاری را در بیرون از منزل میگذرانند و گاها مشغول به اموری هستند که حجاب به معنای واقعی دست و پاگیرشان خواهد بود. از دیدگاه دیگر قوی شدن این حس درزنان که لازمه پیشرفت و ترقی و مفید بودن شبیه شدن به مردان از لحاظ کارایی و پوشش است ، آنان را بیشتر به سمت بی حجابی سوق میدهد. بنابراین به نظر میرسد تنها راه حل این معضل داشتن ایمان قوی زنان به حجاب است. این ایمان حاصل نمیشود مگر آنکه بانوان ما به یقین برسند که تحمل دشواری برای داشتن حجاب ارزشمند است چرا که پیامدهای طلایی را به همراه می­آورد. همچنین کرامت انسانی زن نه با شبیه شدن او به مردان حاصل که با احترام گذاشتن و انجام دادن وظایفی است که خالقش برای او تعیین کرده است ؛ میسر می­شود. و این یقین تنها با آگاهی دادن، اگاه کردن و آگاه شدن بانوان و صد البته آقایان به دست می­آید.

از آنجا که ادیان الهی برای آگاه کردن مردم و بیان وظایف آنان آمده اند ؛ در این فصل حجاب را از دیدگاه ادیان زرتشت، مسیحیت، یهودیت و اسلام بررسی می­کنیم. سپس استدلا­های منطقی و عقلی برای داشتن حجاب و اثرات مطلوب حجاب را در جامعه بصورت اجمال توضیح می­دهیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۱۳
ستاره روشنگر

در دنیای امپراتوری روم که مسیحیت در آن شکل گرفت، زاد و ولد از آن جهت اهمیت داشت که جنگ و بیماری جان بسیاری را می گرفت؛ بنابراین لازم بود با تولید مثل این فقدان جبران شود. ازدواجها در سنین پایین صورت می گرفت و بسیاری از دخترها در چهارده سالگی ازدواج می کردند و انتظار می رفت که زوجها کودکان متعددی به دنیا بیاورندطول عمر مردم کوتاه بود وکمتر کسی به پنجاه سالگی می رسید؛ بنابراین ازدواج و تولید مثل بسیار مهم و ارزشمند بود. اما مسیحیت به تجرد و باکره ماندن به عنوان یک اصل مهم نظر دارد. اگرچه تجرد اختیارکردن شیوه ای بود که در ادیان غیرمسیحی نیز مشاهده می شد، اماکمترکسی بود که خودش این روش را به عنوان شیوه پاک ماندن انتخاب کند؛ معمولًا پدر دختر یا بزرگان مذهبی قوم، دختر را باکره نگه می داشتند تا در مراسم مذهبی خاصی از او استفاده کنند. با وجود اینکه پیام مسیحیت مبنی بر خودداری از روابط جنسی، در آن دوران یک توصیه نامعمول تلقی می شد، امّا نمی توان پذیرفت که مسیحیت با این پیام، عیاشی و افراط های جنسی آن دوره را تعدیل کرده باشد. در چند قرن نخست امپراتوری روم بعد از میلاد مسیح، معیارهای ارزشی جامعه، در سلامت خانه و خانواده خلاصه می شد و پایبندی به همسر و خویشتن داری، از جمله صفات عالی وگران قدر بود. تجردِ توصیه شده ی مسیحیت بنا بر دلایل متفاوت، توانست در جامعه ای با چنین شرایطی طرفدارانی را به خود جلب کند. یکی از توجیهات اصلی زنها برای مجرد ماندن این بودکه تصور می کردند با حفظ بکارت خویش به شمایل خدا نزدیکتر، و به حوّای محکوم نشده قبل ازگناه شبیه تر خواهند بود. از دیگر دلایل گزینش تجرّد، این عقیده یهودیت بودکه می گفت تمام ذهن شخص باید منحصراً متوجه خدا باشد و خودش را وقف او کند. هرچند هرگز ثابت نشده که ازدواج، انسان را از خدا و عبادت او دور می کند و یا برعکس هرگز ثابت نشده که تجرد باعث رشد روح و تعالی فرد باشد!

پی نوشت: برگرفته از کتاب زن در ادیان بزرگ جهان-علی غفاری

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۵۹
یاردختِ مسیح

1- فمینیست های لیبرال

فمینیست های لیبرال:ریشه فرو دستی زنان را در وضع قوانین دانسته با تاکید بر آزادی عملکردها،لذت جویی و رضایت خود محورانه،خواستار اصلاح قوانین و ساختار سیاسی و اجتماعی جامعه برای نیل به اهداف برابری طلبانه بودند.


2- فمینیست های مارکسیست

فمینیست های مار کسیست: مالکیت خصوصی را سبب اسارت زنان دانسته، خواستار تغییر شکل نظام اقتصادی به منظور رهایی زنان بوده اند.این نگرش،‌حاصل کوشش های زنان برای گسترش نظریه مارکسیستی است.مشکل اساسی که فمینیست مارکسیست با آن مواجه اند،‌این اصت که خود «مارکس» به وضع زنان در جامعه سرمایه داری توجهی نداشت. اما طرفداران این نگرش می خواهند تحلیل مارکسیستی از جوامع سرمایه داری را با ادغام تبیینی برای فرود دستی زنان در آن، حفظ کنند. اما برای شیوه های ستم مردان برزنان و شیوه های بهره مند شدن آنان از کارخانگی بدون دستمزد زنان،‌به اندازه کافی اهمیت قایل نیستند. اینان دلیل عمده ی ستمدیدگی زنان را بازداشتن زنان از تولید عمومی می دانند.


3- فمینیست های رادیکال

فمینیست های رادیکال،معتقد بودند: از میان تمام تبعیض ها و ستم های طبقاتی ،قومی،مذهبی و نژادی ،بنیان ترین ساختار ستم گری به «جنسیت» تعلق دارد که همان نظام «پدر سالاری»است. رهیافت اساسی این گرایش،از بین رفتن تمایزات موجود میان موجود مؤنث و مذکر است.اعتقاداصلی فمینیست های رادیکال این است که نابرابری های جنسیتی،‌حاصل نظام مستقل مرد سالاری وشکل اصلی نابرابری اجتماعی اند.آنان می گویند تقسیم جنسی کارگر که تحکیم کننده وتقویت کننده نظام سلطه ی مردانه بوده ،‌همواره وجد داشته است. فمینیست های رادیکال اساساً جنبش انقلابی برای رهایی زنان است. طرفداران آن می گویند که هیچ حوزه یی از جامعه، از تبیین مردانه بر کنار نیست و در نتیجه باید در هر جنبه یی از زندگی زنان که هم اکنون طبیعی تلقی می شود تردید کرد و برای انجام امور، شیوه های جدید یافت.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۴۹
Galaxy

اقسام نگرش های فمینیستی:


فمینیسم جنبش آزادی خواهی و برابری حقوق زنان، تاریخ پر فراز و نشیبی را گذرانده و دیدگاه های گوناگونی در این جنبش مطرح شده است.مهمترین گرایش فمینیستی عبارت است از:فمینیسم لیبرال، فمینیسم مارکسیسی، فمینیسم رادیکال،سوسیال فمینیسم، فمینیسم پست مدرن.

در ده های اخیر به ناروا از عبارت فمینیسم اسلامی نیز نام برده و فعالیت زنان مسلمان در راه بر ابری حقوقی خود در کشورهای اسلامی با این عبارت معرفی شده است!!

هدف مورد نظر فمینیست ها -با وجود اختلاف فراوان آنها -جامعه ای است که در آن تفاوت گذاری بر اساس جنسیت جای خود را به تشابه و همسانی در حقوق امکانات و فرصت ها بدهد تا آرمان«برابری در برخورداری از رفاه مادی»تحقق یابد. اصولا بر اساس جهان بینی غرب توسعه در رفاه این دایره آن که تنها امور مادی را شامل می شود غالب فعالیت ها است. از زاویه دیگر مرد سالاری در بعد اجتماعی و پدر سالاری در خانواده ـبه ویژه در خانواده هسته ای ـ همواره مورد انتقاد فمینیست های مختلف بوده است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۴۷
Galaxy

در متون عهد جدید، چه در تعلیمات عیسی(ع) و چه در تعلیمات پولس، به تجرّد توصیه شده است. در انجیل متی19: 10-12  می خوانیم که عیسی، پیروانش را به مجرّد بودن سفارش می کند: « شاگردان عیسی به اوگفتند: با این وصف ازدواج نکردن بهتر است! عیسی فرمود: هرکسی نمی تواند از ازدواج بپرهیزد؛ بلکه فقط کسانی می توانند مجرد بمانند که از خداوند کمک خاصی یافته باشند. بعضی به علت نقص مادرزادی به ازدواج قادر نیستند، بعضی را مردم ناقص کرده اند و نمی توانند ازدواج کنند، و بعضی نیز برای خدمت به خداوند خود را ناقص می کنندکه ازدواج نکنند؛ هرکه قدرت اجرای این اصل را دارد، بگذارید آن را بپذیرد»  یعنی اگر کسی نقص مادرزادی از جهت زناشویی داشته باشد، لطف خدا به او بوده است! امّا اغلب تعلیمات کلیسا مبنی بر مجرد ماندن،و نیز بیشتر مسائل ازدواج و طلاق، برگرفته از نامه اول پولس به قرنتیان است: « ای کاش همه می توانستند مانند من مجرد بمانند. ولی ما همه مانند هم نیستیم. خدا به هرکس نعمتی بخشیده است؛ نعمتِ هرکس با دیگری متفاوت است. پس به آنانی که هنوز ازدواج نکرده اند و نیز به بیوه زنان می گویم که بهتر است اگر می توانند مثل من مجرد بمانند؛ اما اگر نمی توانند بر امیال خود مسلط باشند، بهتر است که ازدواج کنند. زیرا ازدواج کردن بهتر است از سوختن در آتش شهوت. (اول قرنتیان7: 7-9) به نظر می رسد که تجرد در نظر پولس بهترین روش زندگی است در این تعلیمات، ازدواج از آن جهت مفید است که شخص را از زنا باز می دارد و صرفا برای کسانی تجویز شده که قادر نیستند بر امیال خود مسلط شوند!  امّا ابعاد مثبت دیگر ازدواج مانند تولید نسل، آرامش، سلامت جامعه و ... نادیده گرفته شده و مطرح نشده است.  از همان ابتدای قرن چهارم، کلیساهای غرب و شرق، در باره ی مشروعیّت ازدواجِ کشیش ها بحث کردند. از جمله تفاوت های مهم کلیساهای غرب و شرق همین مسئله ی ازدواج بود، کلیسای شرق ازدواج را جائز می دانست، امّا اُسقف آن ها، مجاز به ازدواج نبود. در طول تاریخ، از متون مقدّس مسیحیت، قرائت های گوناگونی شد تا اینکه در سال 1139میلادی در کشورهای اروپای غربی، ازدواج برای کشیش ها و نیز کشیش شدن متأهّل ها ممنوع اعلام شد.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۱۰
یاردختِ مسیح

موج چهارم فمینیسم(موج آرام):


موج جدید ،جریان انتقادی به بی بند و باری در روابط جنسی و بی اعتناعیی به تعهد و حفظ حدود در این روابط است.این جریان یک جهت گیری در جنبش فمینیسم است .جریان «قدرت دخترانه» در اوایل دهه 90 میلادی با تفکری ایده آل آغاز شد.دختران شورشی این جریان،مجلاتی برای دوست داران خود چاپ می کردند که در آن با انتقاد از آزار و اذیت جنسی ،امید خود را برای جامعه انسانی تر مطرح می کردند،به خلاف فمینیست های دهه60و70 میلادی با تاکید بر آزادی جنسی، می گفتند حفظ پاکدامنی ،مختص بازنده ها است و با طبیعت بشری سازگاری ندارد و پیشگیری از بارداری باید در اختیار نوجوانان باشد و سقط جنین کار درستی است و در واقع آنان با مفهوم عفاف مخالفت بودند ،چرا که آن را وسیله ای برای ستم مردانه می دانستند.

در موج جدید، فمینیست ها خواستار جنبشی هستند که برای کرامت بیش از حقوق اهمیت قائل شود این جریان حامی زنان است اما در عین حال به معیار های جنسی بالایی معتقد است و شاید این زنان جوان وقتی بزرگتر شوند ،دیگر خود را فمینیست نخوانند چون رهبران جریان فمینیسم نمی توانند آنها را بپذیرند.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۰۹
Galaxy

موج سوم فمینیسم:


ازنیمه دهۀ 1970-1990، جهان غرب به نقش های سنتی و نهاد خانواده ،‌رویکردی دوباره داشته و از حرکت های تند فمینیسم موج دوم کاسته شد،‌زیرا آثار سوء افراط در حرکت های زن مدارانه ،‌بیش از همه دامان زن را گرفت و خشونت روز افزون در محیط خانواده و محیط کار و عدم امنیت جنسی ، از آثار دوره پیش بود. فمینیسم های مدرن در دهه های اخیر سعی می کنند با ظاهری زنانه و رفتاری ظریف، تمایز خود را از زنان به نمایش بگذارند.

موج سوم فمینیسم از اوایل دهه ۱۹۹۰ آغاز می شود. فمینیسم که در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در اوج خود به سر می برد در اواخر قرن بیستم با مشکلات زیادی مواجه شد و در نتیجه در سرازیری انحطاط افتاد. شکاف ها و دسته بندی های آشکاری در درون جنبش زنان به وجود آمد. دولت های تاچر و ریگان در دهه ۱۹۸۰، که با معضلات ناشی از روابط آزاد جنسی مانند: افزایش ناهنجاری های رفتاری، سوء استفاده ها و از همه مهم تر ازدیاد نسل بی هویت مواجه شده بودند، آشکارا با این نهضت ستیز کرده و خواستار اعاده از دست رفته ارزش های خانوادگی شدند.

فمینیست ها که به بسیاری از اهداف اصلی شان دست یافته بودند، آنقدر به سمت افراط پیش رفتند که حتی زمینه پیدایش نهضت مقابل تحت عنوان «نهضت مردان» را مساعد کردند.

این مسائل، معضلات، بروز ناهنجاری ها و در نهایت از دست رفتن ارزش ها و جایگاه واقعی زن در جامعه سبب شد که فمینیسم در اوایل دهه ۱۹۹۰ یک فرآیند اعتدال را تجربه کند. به ناچار جناح مبارز و انقلابی آن کنار گذاشته شده و با یک چرخش عجیب به ستایش و اهمیت به دنیا آوردن فرزند و نقش مادری پرداختند.

اندیشه های برخی از پست مدرن ها همچون میشل فوکو و ژاک دریدا در برانگیختن این موج تأثیر بسزایی داشته است. علاوه بر این خانم جین بتکه الشنین با نوشتن کتاب مرد عمومی، زن خصوصی (۱۹۸۱) تلاش نموده دیدگاه های افراطی و رادیکال در موج دوم را تعدیل نماید. برخلاف موج دوم، فمینیست ها در این موج بر ظاهر زنانه و رفتار ظریف تأکید می ورزید. آنان معتقد به احیای مادری بوده و از خانواده فرزند محور و همچنین زندگی خصوصی دفاع می کنند.

اگر در فمینیسم های امواج قبلی ،‌زنان بالقوه و به صورت عام ،‌خواهر یکدیگر قلمداد می شدند،‌اما بی توجی فمینیسم ها نسبت به نیازها و خواستهای زنان اقلیت های قومی در جهان اول و به طور کلی جهان سوم، مورد انتقاد زنان غیر سفید پوست قرار گرفت. این گونه بیگانگی موجب رشد گروه های فمینیسم سیاه پوست شد ،که پیگیر پیشینه و هویت خویش بودند و جنبش فمینیسم را از نظر سازماندهی بیش از پیش دچار تفرقه کرد. انشعاب در نگرشهای فمینیسم رخداد و هم مورد نقد جدی نظری،‌از جمله از سوی پست مدرن ها قرار گرفت و درباره ی فمینیسم امروزی می توان با این جمله هم آوا بود که:

«فمینیسم ها را کلیتی بدانیم با تقسیمات فرعی و مستقل ... فمینیسم ، نه مکتب فکری جا افتاده ،‌که مبحثی پویا و درگیر مبارزه است.» 

فمینیست های موج سوم با تقبیح فرهنگ مردم سالاری ـ به عنوان ریشه ستم های وارد بر زنان- کانون این فرهنگ را در «تفسیر جهان» و نحوه نگرش به آن می دانند که در د انش های مختلف بروز یافته است.برای رهایی از این فرهنگ، باید با نگاه زنان به جهان نگریسته و از جهان تفسیری زنانه ارائه شود.از این رو ،بایستی حوزه های مطالعاتی خاص و با رویکردی فمینیستی که معطوف به تفسیری زنانه از اخلاق،الهیات،معرفت شناسی و فلسفه سیاسی و....است ایجاد و در آن پژوهش کرد.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۰۸
Galaxy

در تثنیه 24 می خوانیم: « اگر مردی پس ازدواج با زنی ، به عللی از او ناراضی باشد، می تواند او را طلاق دهد(طلاقنامهای نوشته، به دستش دهد و او را رها سازد). زن می تواند ازدواج مجدد داشته باشد ولی اگر شوهر دومش نیز از او ناراضی باشد و او را طلاق دهد یا حتی بمیرد، شوهر اول نمی تواند با آن زن ازدواج کند و به عقیده ی کتاب مقدس آن زن نجس شده است! در صورتی که چنین ازدواجی صورت پذیرد، خداوند از این عمل متنفر خواهد بود و زمین به گناه آلوده می شود.»

همچنین در ملاکی2 :15 می خوانیم که « خداوند، خدای اسرائیل می فرماید: «من از طلاق نفرت دارم»

این آیات نشان دهنده ی قبیح بودن طلاق در شریعت یهود است نه ممنوعیت یا حرام بودن آن. اما در انجیل متی فصل5 به نقل از عیسی می خوانیم: «گفته شده است اگر کسی می خواهد از دست زنش خلاص شود، کافی است طلاقنامه ای بنویسد وبه او بدهد. اما من می گویم هر که زن خود را بدون اینکه خیانتی از او دیده باشد، طلاق دهد و آن زن دوباره شوهر کند، آن مرد مقصر است زیرا باعث شده زنش زنا کند؛ و مردی نیز که با این زن ازدواج کرده ، زناکار است» بدین ترتیب طلاق در عهد جدید ممنوع شد. در حالی که عیسی بارها تاکید بر شریعت تورات و عمل به آن نموده است. همانطور که در متی 5: 17-19 به نقل از عیسی می خوانیم: «گمان مبرید که آمده‌ام تا تورات یا صُحُف انبیا را باطل سازم. نیامده‌ام تا باطل نمایم، بلکه تا تمام کنم. زیرا هر آینه به شما می‌گویم، تا آسمان و زمین زایل نشود، همزه یا نقطه‌ای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود. پس هر که یکی از این احکام کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد، در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود. امّا هر که به عمل آورد و تعلیم نماید، او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد.» این سخن نقل شده از عیسی که حتی همزه ای از تورات زایل نخواهد شد با نقل دیگری که طلاق را ممنوع اعلام کرده، تناقض دارد. به راستی آیا نبی خدا عیسی مسیح، بر خلاف شریعت موسی عمل نمود و طلاق را ممنوع و حرام کرد؟ آیا واقعا زن و مردی که از یکدیگر جدا شوند و ازدواج مجدد نمایند، زناکرده اند؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۵۲
یاردختِ مسیح

موج دوم فمینیسم:   


موج دوم فمنیسم از دهه ۱۹۶۰ آغاز می شود. سیمون دوبووار با نوشتن کتاب جنس دوم (۱۹۴۹) و بتی فریدن با نگارش کتاب زن فریب خورده (۱۹۶۳) تأثیر اصلی و مهم را در برانگیختن این موج داشتند. از دیگر متفکران مهم در این موج می توان به کیت میلت نویسنده «سیاست جنسی» (۱۹۷۰) و جرمان گرییر خواجه زن (۱۹۷۰اشاره کرد. موج اول تا حدی توانست وضعیت زنان را در رابطه با برخی از مسائل بهبود بخشد. گسترش آموزش و پرورش، شایستگی زنان برای ورورد به مشاغل متعدد، قانونی شدن سقط جنین، پرداخت دستمزد برابر به زنان، برخورداری از حقوق مدنی برابر و گسترش امکانات کنترل موالید از جمله نتایج مهم تلاش ها در موج اول بود و این موفقیت سبب شد تا برخی از فمینیست ها به دنبال قدم برداشتن در گام های بعدی باشند. هدف اصلی و مهم فمینیست ها در موج دوم نجات زن در واقع از دست مردان مطرح شد. اینان معتقد بودند، دستیابی به حقوق سیاسی و قانونی برابر با مردان هنوز مسأله زنان را حل نکرده است، بنابراین صرف رهایِی زنان از نابرابری ها کافی نبوده بلکه باید زنان را از دست مردان نجات داد.

اما در نظر آنها نجات زنان هم تنها از راه اصلاحات تدریجی امکان پذیر نبود بلکه نیاز به یک فرآیند ریشه ای و انقلابی داشتچرا که اساسا از نظر فمنیست ها نظریه های موجود عمیقا جنس گرا و غیرقابل اصلاح هستند.

همان طور که بیان شد، موج دوم نجات زن از هرگونه قیدی را دستمایه حرکت خود قرار داد، حتی قیدهای ارزشی را و می توان گفت که هدف مستتر اصلی در این موج، رواج آزادی روابط جنسی بود و چون همه ارزش ها در این عرصه مانند عشق، همسری، مادری، حیا، عفت و... در تعامل با مرد قرار می گرفت، نجات زن از دست مردان به عنوان تیتر و سرلوحه جریان فمینیسم قرار گرفت. هرچند نتیجه و فرآیند این حرکت، در نظام سرمایه داری و لیبرالی چنان به نفع مردان بود که گویا اساسا مردان قدرتمند این تئوری را سفارش داده اند! علاوه بر این که جنسیت آزاد و بدون قید و بند زن، خود نقش بسزایی در درآمدزایی مردان ثروتمند و صاحبان سرمایه داشت.

در این دوره فمینیست ها با تاکید بر تجرد و تقبیح ازدواج و تشویق زنان به بروز رفتارهای مردانه در سطح وسیع و شرکت گسترده در فعالیت های اقتصادی ،این موج را تشدید کردند! شعار زنان بدون مردان 1) مبارزه برای جدایی روابط جنسی از تولید مثل در کشورهای غربی 2) ظهور جنبش آزادی زنان در تمام امور، از جمله حق تسلط بربدن و روابط جنسی از سال 1965 ، 3) کاهش ازدواج و زاد و ولد افزایش آمار طلاق و تضعیف نظام خانواده که خود نشانه ی صبر واستقامت زنان در طلب حقوق شان تلقی گردیده 4) ایجاد موسسات فراوان فرهنگی و مطبوعاتی زنان 5) به دست آوردن قدرتهایی در زمینه ی اقتصادی و سیاسی 


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۰۶
Galaxy